گر نفس چیند به این فرصت بساط دستگاه
چون سحر بر ما شکستن میرسد پیش از کلاه
سینه صافی میشود بیپرده تا دم میزنم
در دل ما چون حباب آیینهپرداز است آه
ما و من آخر سواد یأس روشن میکند
خلقی از مشق نفس آیینه میسازد سیاه
صاحب دل کیست حیرانم درین غفلتسرا
آینه یک گل زمین است و جهانی خانه خواه
گرگشایی دیدهٔ انصاف بر اقبال ظلم
همچوآتش اخگر است و شعله آن تخت وکلاه
اوج اقبال شهنشاهی توهم کرده است
بر سر مژگان نم اشکی چکیدن دستگاه
استخوان چرب و خشکی هستکز خاصیتش
سگ توجه بر گدا دارد هما بر پادشاه
ای هوس رسوایی دیبا و اطلس روشن است
بیش ازین از جامهٔ عریانیام عریان مخواه
با شکوه آسمان گردن نیفرازد زمین
خاک باید بود پیش رفعت آن بارگاه
محرم راز کرم نتوان شدن بیاحتیاج
در پناه رحمت آخر میبرد ما را گناه
بیگداز نیستی صورت نبندد آگهی
شمع این محفل سراپا سرمه است و یک نگاه
گر به این رنگست بیدل رونق بازار دهر
تا قیامت یوسف ما برنمیآید زچاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعات شناخت، وجود و واقعیت زندگی میپردازد. شاعر به زیباییهای جهان و روح انسانی اشاره دارد و از تضاد بین حالتهای روحی و ظاهری انسان سخن میگوید. او به اهمیت آگاهی و خودشناسی تأکید دارد و بیان میکند که در دنیای ماده، درک حقیقت و معانی عمیق زندگی دشوار است. همچنین، اشاره به یأس و ناامیدی دارد و به این نکته میپردازد که گاهی انسانها در جستجوی هویت و حقیقت زندگی خود گیج و متحیر میشوند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تلاش برای شناخت و فهم عمیق زندگی انسان را از مشکلات آن نجات میدهد و اشاره به راز و رحمت الهی دارد.
هوش مصنوعی: اگر به این فرصت از جهان و زندگی بهره بگیریم، مانند سحر و جادو برای ما مشکلات و سختیها پیش از آنکه به آنها برسیم، برطرف خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که با صدای خودم دم میزنم، یک حالت شفاف و بیپرده در دلم ایجاد میشود، درست مثل حبابی که در آینه انعکاس پیدا میکند و نشاندهنده عمق احساسات من است.
هوش مصنوعی: ما و وجود ما در نهایت، سبب واضح شدن ناامیدی میشویم؛ برخی از انسانها با تلاش برای بهتر شدن خود، در نهایت تصویری تاریک از حقیقت به دست میآورند.
هوش مصنوعی: در جستوجوی صاحب دل هستم و در این دنیای بیخبری سردرگم شدهام. در اینجا، جلوهای از زیبایی وجود دارد که میتواند مانند یک گل در زمین باشد و این دنیا همچون یک خانه برای من است.
هوش مصنوعی: دیده انصاف بر روی ظلم مانند یک شعله آتش است که میتواند همه چیز را در خود میسوزاند و نابود میکند. این شعله، قدرت و ثروت را مانند تخت و کلاه میسوزاند و بیرحمانه از بین میبرد.
هوش مصنوعی: شکست قافیهای که در این شعر به تصویر کشیده شده، به این معناست که تظاهر و توهمی از موفقیت و شادکامی در سر یک پادشاه وجود دارد. این حس، به طور ناگهانی با یک اشک که بر روی مژههایش میچکد، به چالش کشیده میشود و نشان میدهد که در دل او، احساسی از اندوه و ضعف وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرچند استخوانی خشک و چرب است، اما خاصیت آن به قدری است که حتی سگها به آن توجه میکنند، همانطور که به پادشاه توجه دارند.
هوش مصنوعی: ای آرزوهای شرمآور، لباسهای زینتی و زیبا بر تنم نمایان است. بیش از این از برهنگیام انتظار نداشته باش.
هوش مصنوعی: آسمان بسیار بلند و با شکوه است و زمین نمیتواند با آن رقابت کند. در برابر عظمت آن، زمین باید humble و فروتن باشد.
هوش مصنوعی: نمیتوان به کسانی که راز کرم و بخشش را درک کردهاند، اعتماد کرد مگر اینکه بدون نیاز به چیز دیگری در سایه رحمت قرار بگیرند، در غیر این صورت، گناه ما را به مجازات میکشاند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که اگر در وجود انسانی دگرگونی و تحولی نباشد، بروز احساسات و آگاهی در او نیز ممکن نیست. شمعی که در این محفل وجود دارد، نماد روشنایی و آگاهی است و سرمه به معنای عمق و توجه به جزئیات، نشاندهندهٔ تأمل و نگاه عمیق به مسائل است. بنابراین، با یک نگاه کوتاه میتوان به عمق و زیبایی حقیقت پی برد.
هوش مصنوعی: اگر این رنگ و حالتی که اکنون وجود دارد ادامه داشته باشد، رونق زندگی و دنیا تا ابد نخواهد پایید و یوسف ما هرگز از چاه نجات نخواهد یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه
می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه
وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان
جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه
دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد
[...]
صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه
بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه
بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش
روز ایشان هست فرختر ز جشن مهر ماه
یک تن است او از عدد وز نصرت و تایید هست
[...]
در سعادت همچنین آسوده بادی سال و ماه
از بزرگان و ز بزرگی مر ترا اقبال و جاه
هست دولت را اساس و هست ملت را پناه
حضرت خوارزمشاه و خدمت خوارزمشاه
خسرو عادل ، علاء دولت ، آن کز عدل اوست
هم خلایق را امان و هم شرایع را پناه
مسند خوارزمشاهی تا مسلم شود بدو
[...]
آنکه روی چرخ را زینت بانجم داد و ماه
داد ملک شرق را زینت بخیل شاه و شاه
شهریار شیردل خوارزمشاه آتسز که هست
در سر شمشیر او پیروزی دین الله
دولتی شاهی که بی کوشش سپهر از بهر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.