زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم
هرکس طراوتی برد من انفعال بردم
ماه از تمامی اینجا آرایش کلف داشت
من نیز رنج فطرت بهر ملال بردم
در دیر نا امیدی دل آتشی نیفروخت
آخر به دوش حسرت چون شب زگال بردم
داد دل از عزیزانکس بیش ازاین چه خواهد
در مجلسکری چند فریاد لال بردم
باوضع اهل عالم راضی نگشت همت
هرکلفتیکه بردم زبن بد خصال بردم
دل را تردد جاه ازفقرکرد غافل
در آرزوی چینی عرض سفال بردم
چون شعله کز ضعیفی خاکسترش پناهست
پرواز منفعل بود سر زیربال بردم
یاد نگاهی امشب بر صفحهام زد آتش
رفتم ز خویش و با خود فوج غزال بردم
تنهاییام بر آورد از تنگنای اوهام
زین ششدر آخرکار بازی به خال بردم
بیدل به این سیاهی کز دور کردهام گل
پیش یقین خود هم صد احتمال بردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از رنج و غمهای ناشی از خیال و تنهایی صحبت میکند. او به زیبایی و طراوت موجود در اطرافش اشاره میکند، اما خود را ضمن تحمل رنج و ناامیدی توصیف میکند. شاعر از حسرت و فراق عزیزانش میگوید و اینکه در جامعهای که در آن زندگی میکند، احساس رضایت ندارد. او با قیاسهای مختلفی، مانند شعلهای که از ضعف خاکستر شده است و پرواز تحت فشار، حالات درونی خود را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به تنهایی و وجود مشکلات ذهنیاش اعتراف میکند و به احتمالهای بیپایانی که در ذهنش میگذرد اشاره میکند. شعر به نوعی بیانگر دلتنگی، ناامیدی و جستجوی آرامش است.
هوش مصنوعی: از باغی که مانند شبنم پر از رنج و نگرانی است، چیزی شاداب و زنده بهدست نیاوردم. هرکس از آن فضا طراوت و شادابی گرفت، من فقط افسردگی و بیتحرکی را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: ماه در اینجا زیبایی خیرهکنندهای داشت و من نیز به خاطر غم و ناراحتیای که از ساختار طبیعیام داشتم، اندوه را تحمل کردم.
هوش مصنوعی: در محفل ناامیدی، قلبم شعلهای به وجود نیاورد؛ ولی در نهایت با حسرتی سنگین، مانند شب که گربهای را بر دوش میکشد، به آرامی بار سنگین غم را حمل کردم.
هوش مصنوعی: از دوستان و عزیزان دل سپردم، دیگر از این چه توقعی میتوان داشت؟ در این محفل کر، چندین بار فریاد زدم ولی هیچکس نشنید.
هوش مصنوعی: هیچیک از تلاشهای من برای جلب رضایت مردم در وضعیتی که آنها دارند موفق نبود و هر چیزی که از زبان بد و صفات ناپسند گفتم، تاثیرگذار نبود.
هوش مصنوعی: دل از فقر بیخبری میکند و در آرزوی داشتن زندگی بهتر و موفقیت است. در این مسیر، به دنبال چیزی همچون سفال چینی میگردد که نشانهای از زیبایی و ارزش است.
هوش مصنوعی: چون شعلهای که به دلیل ناتوانیاش به خاکستر تبدیل شده، نمیتواند بلند شود و پرواز کند. من هم به همین خاطر سرم را زیر بال خود بردم.
هوش مصنوعی: امشب یاد نگاهی به یادم آمد که همچون آتش مرا سوزاند و از خودم جدا شدم و با خود گروهی از غزالها را به همراه داشتم.
هوش مصنوعی: تنهایی من ناشی از تنگناهای خیالات و افکار من بود، و در نهایت از این وضعیت سخت با بازی کردن و سرگرم شدن، به یک نتیجه رسیدم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وجود تیرگی و سیاهی در زندگیاش اشاره میکند که آن را از دور جدا کرده است. او به این نکته اشاره میکند که حتی در برابر حقیقت و یقین خود، احتمالهای زیادی را در نظر گرفته است. به عبارت دیگر، او نشان میدهد که ضمن اینکه واقعیت را میبیند، اما هنوز هم به احتمالهای مختلف فکر میکند و تحت تأثیر شرایط و تجربیاتش قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.