آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود
چون موی، سایه هم ز سر ما بلند بود
حسرت پرست چاشنی آن تبسمیم
بر ما مکرر آنچه نمودند قند بود
سعی غبارصبح هوای چه صید داشت
تا آسمانگشادن چینکمند بود
زاهد نبرد یک سر مو بوی انفعال
در شانه هم هزار دهن ریشخند بود
آشفت غنچهای که گلش کرد دامنی
سیر بهار امن گریبانپسند بود
شبنم به سعی مردمک چشم مهرشد
از خود چو رفت قطره به بحر ارجمند بود
در وادیی که داشت ضعیفی صلای جهد
دستم به قدر آبلهٔ پا بلند بود
مردیم و زد نفس در افسون عافیت
پیری چو مار حلقه طلسمگزند بود
افسانهها به بستن مژگان تمام شد
کوتاهی امل به همین عقده بند بود
بیدل به نیم ناله دل از دست دادهایم
کوه تحملیکه تو دیدی سپند بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرتها و ناکامیهای شاعر است. او از محدودیتهای زندگی و احساس ناتوانی در رسیدن به خواستههایش سخن میگوید. احساسات متناقضی همچون شوق و اندوه در او وجود دارد. تصاویری از زیبایی بهار و دشواریهای زندگی به تصویر کشیده شده است. همچنین به تضاد میان ظواهر و واقعیتها اشاره دارد و در نهایت، به تحمل درد و رنجی که به همراه دارد، میپردازد. در کل، شعر به نوعی جستجوی آرامش و دلایل نرسیدن به آن را بررسی میکند.
هوش مصنوعی: در جایی که ناتوانی من آزموده میشد، مانند مو، سایه نیز از سر ما بلند بود.
هوش مصنوعی: حسرت عاشق باعث شده است که آن لبخند شیرین بر روی ما مکرر بیفتد، چیزی که آنها انجام دادند مانند قند است.
هوش مصنوعی: تلاش برای به دست آوردن چیزی در صبح هنوز برایش مشخص نیست که آیا این تلاش به نتیجهای خواهد رسید یا اینکه ممکن است به تله بیفتد و دچار مشکل شود.
هوش مصنوعی: زاهد هرگز به یک تار موی خود نیز نمیپردازد، در حالی که در شانهاش هزاران دهن برای تمسخر و خنده آماده است.
هوش مصنوعی: غنچهای که در بهار به گل تبدیل شده، در دامن زنی زیبا و دلپذیر قرار دارد و به همین خاطر احساس آرامش و زیبایی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: شبنم، با تلاش مردمک چشم ستاره شب، به مهر تبدیل شد. وقتی این قطره از خود دور شد، به دریا با ارزشی پیوست.
هوش مصنوعی: در زمانی که در حال مبارزه و تلاش بودم، با وجود اینکه در آنجا ضعیف و ناتوان بودم، اراده و تلاشم بسیار قوی و بلند بود.
هوش مصنوعی: ما در حالتی از ناتوانی و پیری به سر میبریم، به گونهای که مانند ماری در چنبرهای از سرنوشت و درد گرفتار شدهایم. زندگی ما تحت تأثیر افسون و سایههای مشکلات قرار دارد.
هوش مصنوعی: داستانها با بستن مژگان به پایان رسید و اختصار آرزوها به همین اضطراب وابسته بود.
هوش مصنوعی: با اندکی ناله و آه، از دل و احساساتی که از دست دادهایم سخن میگوییم؛ آن صبری که تو دیدی و به آن تحمل کردی، در حقیقت شبیه آتش سوزان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود
در چین طره تو اسیر کمند بود
بلبل به آه و ناله چمن را وداع کرد
کان بزم را ترانه او ناپسند بود
دشوار مینمود سفر با فراغ بال
[...]
با آنکه دل به درد تو بس دردمند بود
جز درد چارۀ دگرش ناپسند بود
گر دست ما ز دامن وصل تو کوته است
اندر هوای قد تو همت بلند بود
پیش قد تو سرو تمایل زیاد کرد
[...]
دودی، که دوش بر سر کویت بلند بود
غافل مشو، که آه من دردمند بود
از ما شمار خیل شهیدان خود مپرس
آن خیل بی شمار که داند که چند بود؟
بستم بطره تو دل و رستم از غمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.