گنجور

 
بیدل دهلوی

کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است

هر‌کجا تخم شرردیدیم سنگش خرمن است

خاکساران‌، قاصد افتادگیهای همند

جاده را طومار نقش پا به منزل بردن است

با دل جمع از خراش سینه غافل نیستیم

غنچه‌سان‌در هر سرانگشتم‌نهان‌صدناخن است

بگذر از اسباب اگر آگاهی از ذوق فنا

چون شود منزل نمایان‌گرد راه افشاندن است

غفلت تحقیق بر ما تار و پود و هم بافت

ورنه در مهتاب احوال‌کتانها روشن است

بی‌لب او چون خیال غیر در دلهای صاف

شیشه‌ها را موج صهبا خار در پیراهن است

آتشی در جیب دل دزدیده ام‌کز سوز آن

مو بر اعضایم چو گلخن دود چشم روزن است

هیچ سودایی بتر از زحمت افلاس نیست

دست‌قدرت‌چون‌تهی‌شد با گریبان‌دشمن است

از وداع غنچه آغوش گل انشا کرده‌ایم

بی‌گریبانی تماشاگاه چندین دامن است

بیدل از چشم تحیرپیشگان نم خواستن

دامن آیینه بر امید آب افشردن است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

روی آن تُرک جهان آرای ماه روشن است

زلف او در تیره شب بر ماه روشن جوشن است

تاکه او را جوشن است از تیره شب بر طرف ماه

راز من در عشق او پیدا چو روز روشن است

تا گلی نو بشکفد هر ساعتی بر روی او

[...]

سنایی

تا خیال آن بت قصاب در چشم من است

زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است

تا بدیدم دامن پر خونش چشم من ز اشگ

بر گریبان دارم آنچ آن ماه را بر دامن است

جای دارد در دل پر خونم آن دلبر مقیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
ابن یمین

اینزمان کز آسمان تابنده ماه بهمن است

زال زرگر نیست آتش از چه تیغش زاهن است

جامی

آتش اندر خرمن ما زد رخت وین روشن است

خال مشکین تو بر رخ دانه ای زین خرمن است

آن رخ نازک چو آب از دیده رفت اما هنوز

نقش خالت چون سیاهی مانده در چشم من است

تو مرا چشمی و تا بر بام و روزن آمدی

[...]

اهلی شیرازی

نرگس رعنا اگر چشم و چراغ گلشن است

لاله یی کز خون دل دارد نشان چشم من است

حاجت گفتن ندارد حال من ای شمع حسن

قصه جانسوزی پروانه حرفی روشن است

دست چون در خون من دارد! اگر با دیگری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه