پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است
در فشار کوچههای گندم آدم رفته است
ای به عبرت رفتگان عالم موت و حیات
بگذرید از آمد سوری که ماتم رفته است
بر حباب و موج نتوان چید دام اعتبار
هرچه میآید درین دریا فراهم رفته است
خلق در خاک انتظار صبح محشر میکشند
زندگی با مردگان در گور با هم رفته است
استقامت بیکرامت نیست در بنیاد مرد
شمع از خود رفته است اما ز جا کم رفته است
بعد چندی بر سر خود سایهها خواهیم کرد
در بن دیوار پیری اندکی خم رفته است
دوستان هرگه به یاد آییم اشکی سر دهید
صبح ما زین باغ پرنومید شبنم رفته است
یار بیرحم از دل ما برندارد دست ناز
بر که نالیم از سر این داغ مرهم رفته است
کاش نومیدی چو خاک خشک بر بادم دهد
کز جبین بیسجودم جوهر نم رفته است
از ترحم تا مروت وز مدارا تا وفا
هرچه را کردم طلب دیدم ز عالم رفته است
بعد مردن کار با فضل است با اعمال نیست
هرکه زین خجلتسرا رفتهست بیغم رفته است
من که باشم تا به ذکر حق زبانم واشود؟
نام بیدل هم ز خجلت بر لبم کم رفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس تأسف و اندوه دربارهٔ گذران عمر و تغییرات زندگی میپردازد. شاعر از پیری، مرگ و ناپایداری دنیا صحبت میکند و ناتوانی انسانها در کنترل سرنوشت خود را بیان میکند. او به یاد گذشتهها و آسیبهای ناشی از فقدان عزیزان اشاره دارد و حسرت بر داغهای بیمرهم را به تصویر میکشد. همچنین، شاعر تأکید میکند که عشق و دوستی واقعی در این دنیا کمیاب است و امید به آینده در تاریکی اندوه گم شده است. در نهایت، او از خود میپرسد که در چنین جهانی چه جایگاهی دارد و نام خود را با خجالت و اندوه همراه میبیند.
هوش مصنوعی: بزرگتر شدن عقل و تجربه ما به نیازهای روزمرهمان مانند نان و معاش مقدم است؛ در حالی که درگیر مشکلات و چالشهای زندگی شدهایم، انسانیت و صفات انسانی به فراموشی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: افرادی که در گذشته به عبرت گرفتهاند، بدانید که زندگی و مرگ را درک کردهاید. از آمدن فریادها و سوگواریها بگذرید، زیرا دیگر نشانی از غم و عزاداری نیست.
هوش مصنوعی: در سطح آب و روی امواج نمیتوان دام اعتبار و ارزش را پهن کرد، زیرا هر چیزی که در این دریا بهدست میآید، از قبل جمعآوری شده است.
هوش مصنوعی: مردم در انتظار روز قیامت و صبح محشر هستند، در حالی که زندگی آنها با مردگان در گور گره خورده است.
هوش مصنوعی: استقامت و پایداری در زندگی بدون اعتبار و شرافت نیست. مرد بزرگ و قابل احترام، همچون شمع، از خود گذشته و فدای دیگران شده است، اما در عین حال، هنوز هم در جایگاهش ثابت و استوار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: پس از مدتی، در کنار دیوار زندگی، سایههایی از خود بر زمین خواهیم انداخت، زیرا کمی از جوانی ما تحت فشار زمان و پیری فرونشسته است.
هوش مصنوعی: هر وقت دوستانم را به یاد میآورم، اشکی میریزم. صبح ما از این باغ پرامید، چون شبنم دیگر رفته است.
هوش مصنوعی: دوست بیرحم ما، به راحتی درد و رنج دل ما را درک نمیکند. چه کسی را پیدا کنیم که از این عذاب و ناراحتی ما خبر داشته باشد، در حالی که دیگر هیچ راهی برای تسکین این زخمها وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: ای کاش که ناامیدی مثل خاک خشک از بین برود، چرا که بر پیشانی من که هرگز بر زمین نداشته سجده نکرده، نشانهای از رطوبت و حیات نیست.
هوش مصنوعی: از رحمت و انساندوستی تا مهربانی و وفاداری، هرچه را که جستجو کردم، دیدم که از دنیای امروز رفته و نایاب شده است.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، انسان تنها با علم و فضل خود ارزشمند است و اعمالش دیگر تأثیری ندارند. هر کس که از این دنیا با خجالت و عیبهایش رفته، بدون نگرانی از این عیبها رفته است.
هوش مصنوعی: من کی هستم که بتوانم دربارهی خداوند صحبت کنم؟ حتی نام بیدل هم از شرم بر زبانم کم شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.