با چنین شوخی نشیند تا بهکی بیکار گل
رخصت نازی که گردد گرد آن دستار گل
نالهٔ ما را، ز تمکینت بهای دیگر است
میکند یک دم زدن صدرنگ در کهسار گل
اینقدر توفان نوای حسرت گلزار کیست
کز شکست رنگ میبالد به صد منقار گل
درگلستانی که مخمور خیالت خفتهایم
رنگ میبازد ز شرم سایهٔ دیوار گل
آگهی آیینهدار معنی آشفتگی است
میشود خوابی پریشان چون شود بیدار گل
چشمکو تا محرم اسرار بیرنگی بود
ورنه زین باغ تحیر میدمد بسیار گل
تا گهر باشد چرا دریا کشد ننگ حباب
حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل
گر کنی یک غنچه فکر عالم آزادگی
یابی از هر چین دامن صد گریبانزار گل
عشرت این باغ یکسر برگ تسلیم فناست
جبههای چند از شکفتن میکند هموار گل
خلوت آن جلوه غیر از حیرتم چیزی نداشت
هر قدر بیپرده شد آیینه کرد اظهار گل
خاک ما هم میکشد آغوش ناز جلوهای
چون بهار آمد جهانی میکند یکبار گل
سر به سر باغ جهان بیدل مقام حیرتست
دارد از هر برگ اینجا پشت بر دیوارگل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای گل و باغ میپردازد و حسرت و عشق را با ظرافت به تصویر میکشد. شاعر از زیبایی و شکوفایی گلها سخن میگوید و تأملاتی دربارهی گذران عمر و فنا دارد. همچنین اشاره به خواب و بیداری در عالم خیال دارد و نشان میدهد که عشق و دلباختگی، حس زیباییهای دنیا را دوچندان میکند. شاعر با استفاده از نمادها و تشبیهات زیبا، به تضاد بین زیبایی و زوال اشاره میکند و میگوید که هر غنچه و گلی، دلی عاشق را به یاد میآورد. در نهایت، باغ به عنوان نمادی از حیرت و شگفتی در زندگی انسانها معرفی میشود.
هوش مصنوعی: با این نوع شوخی و بیخیالی تا کی میخواهی بیکار بمانی؟ آیا میدانی که گلی که در دستت است چقدر زیبا و دلرباست؟
هوش مصنوعی: صدای نالهٔ ما به خاطر تسلط و قدرت تو ارزش دیگری دارد. یک لحظه در میان کوههای گل، حالتی بر دل ما میگذرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از شدت اندوه و حسرتی سخن میگوید که به خاطر از دست دادن زیباییها و لذتها به وجود آمده است. او توصیف میکند که این حسرت چقدر شدید و فراگیر است که حتی از دل شکستگی رنگ، پرندگان زیبا و شگفتانگیزی که نماد احساسات و تجلیات زیباییاند، به وجود میآیند. در واقع، شاعر عواطف عمیق و غمانگیزی را که در دل این گلزار وجود دارد، به تصویر میکشد و بیان میکند که این احساسات چقدر میتواند به زندگی و زیباییها رنگ و بویی تازه ببخشد.
هوش مصنوعی: در باغی که ما در خواب سرخوشی و خیالت هستیم، رنگ گلها به خاطر شرم سایه دیوارشان کمرنگ شده است.
هوش مصنوعی: آگهی که مانند آیینه عمل میکند، نشاندهندهی حالت بینظمی و آشفتگی است. وقتی که کسی در خواب عمیق و پریشان است، میتواند در زمان بیداری به زیبایی و آرامش گل برسد.
هوش مصنوعی: چشمی را پیدا کن که به رازهای پنهان رنگ ندهد، وگرنه از این باغ شگفتی، گلهای زیادی به تماشا میآید.
هوش مصنوعی: تا وقتی که گوهرها وجود دارند، چرا دریا باید ننگ حباب را به دوش بکشد؟ چه خوب است که فقط دل عاشق در اختیار محبوب باشد.
هوش مصنوعی: اگر یک غنچه از اندیشه را به بار بنشانی، به آزادیای دست مییابی که از هر دامن چادر، صد گل زیبا و دلنشین برایت خواهد شکفت.
هوش مصنوعی: زندگی در این باغ به طور کامل جلوهای از تسلیم در برابر فنا و نابودی است. گلها چگونه میتوانند به راحتی و زیبایی شکفتن را تجربه کنند در حالی که این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت؟
هوش مصنوعی: در تنهایی و صفای آن زیبایی، چیزی جز حیرت و شگفتیام وجود نداشت. هر چقدر که خود را بیپرده و بیپوشش نشان میداد، مانند آینهای بود که زیبایی را نمایش میداد.
هوش مصنوعی: خاک ما هم با زیبایی و لطافتی شبیه به بهار، دنیایی را میسازد که در آن همه جا گل میروید و شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: در گوشه و کنار باغ جهان، حالتی شگفتانگیز و حیرتآور وجود دارد. هر برگ این باغ گویا داستانی از دیوار گل را بازگو میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۷
تا گهر باشد چرا دریا کشد ننگ حباب
حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل
آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است
حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل!
ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل
وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل
خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست
عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل
گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست
[...]
زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل
داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت
کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل
بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ
[...]
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
[...]
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل
بر هوا میافکند از خرمی دستار گل
گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن میکند
مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار
[...]
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.