سخت جانی از من محزون که باور داشتهست
زندگانی بی تو این مقدار لنگر داشتهست
خار خار موج در خونم قیامت میکند
خنجر نازتنمیدانم چهجوهر داشتهست
بر رهت چون نقش پا از من صدایی برنخاست
پهلوی بیمار الفت طرفه بستر داشتهست
حسرت مستان این بزم از فضولی میکشم
شرماگر باشد عرقهم می بهساغر داشتهست
بزمها از رشتهٔ شمعیست لبریز فروغ
اینقدر بالیدنم پهلوی لاغر داشتهست
پروازها جمع است در مژگان من
گر همه خوابیده باشم بالشم پر داشتهست
؟؟؟ پروازها جمع است درمژگان من
پنجهٔ بیکار هم خاریدن سر داشتهست
نیست جز نامحرمی آثار این زندانسرا
خانهٔ زنجیر یکسر حلقهٔ در داشتهست
دست بر هم سودن ما آبله آورد بار
چونصدف بیحاصلیها نیزگوهر داشتهست
چون تریا پا بهگردون سودهایم از عاجزی
آبله ز خاک ما را تاکجا برداشتهست
دل مصفاکن جهان تسخیری آن مقدار نیست
آینه صیقل زدن ملک سکندر داشتهست
بیدل از خورشید عالمتاب باید وارسید
یک دل روشن چراغ هفتکشور داشتهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق خود را درباره فقدان و درد و رنجی که از جدایی محبوب متحمل شده، بیان میکند. او به زندگیاش بدون محبوبش اشاره کرده و آن را ناتوان و ناقص میداند. با استفاده از تصاویری از طبیعت و زندگی، شاعر بیان میکند که عشق او مانند موجی در خونش قیامت برپا میکند و احساس ناتوانی و حسرت در بزمها و مراسمات از یاد محبوبش در او زنده میشود. او به ناتوانی خود در ابراز عشق و غم اشاره میکند و میگوید که زندگیاش به زنجیری تبدیل شده و تنها نامحرمی از آن باقی مانده است. در نهایت، شاعر با امید به روشن شدن دلش و دریافت نور از خورشید عشق، به آرزوی روشنایی و زیباتر شدن زندگیاش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از اینکه دوری تو را تحمل میکنم، احساس غم و اندوه به من دست میدهد. این حقیقت که زندگی بدون تو تنها به اندازه یک لنگر ناپایدار و بیثبات است، مرا به شدت ناراحت کرده است.
هوش مصنوعی: سوزش و درد عمیقی که در وجودم حس میکنم، مانند عواقب سخت و وحشتناکی است که در نتیجهی عشق به تو به وجود آمده است. نمیدانم که زیبایی و دلربایی تو چه خصوصیاتی دارد که اینقدر در من تاثیر گذاشته و آتش عشق را شعلهور کرده است.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، مانند ردپایی از من نشانی باقی نمانده است، در حالی که کنارت، دوستی در بستر بیماری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در این جمع خوشگذارانی که مینوشند، من به خاطر حسرت و فضولی، احساس شرم میکنم؛ اگر شرمی وجود داشته باشد، باید بدانند که حتی عرق نیز در بزمشان وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از فضای جشن یا مهمانی اشاره شده که پر از نور شمعهاست. شاعر احساس میکند که در این محیط زیبا و نورانی، به اندازهای رشد و بالندگی پیدا کرده است که میتواند به خوبی از نقاط قوت خود یاد کند، حتی با وجود اینکه ممکن است از نظر ظاهری کمبودهایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: پروازها در مژگان من جمع شدهاند، حتی اگر من خوابیده باشم، بالش من پر از پر است.
هوش مصنوعی: پروازها در نگاه من جمع شدهاند و انگشت بیکارم هم به یادآوری درد و رنج اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در این زندان، هیچکس جز نامحرمان وجود ندارد و خانهای که به زنجیر بسته شده، تنها یک حلقه در دارد.
هوش مصنوعی: وقتی دستان ما به هم میخورند، نشانهای از زحمت و تلاش ما به وجود میآید، همانطور که صدفها با وجود بیثمر بودنشان، گاهی جواهراتی را درون خود میپرورانند.
هوش مصنوعی: ما از ضعف و ناتوانی خود به آسمان نگاه کردهایم و گمان میکنیم که گردون (حوادث و دنیا) ما را به جایی بالاتر از خاک و رنجهامان برده است.
هوش مصنوعی: دل انسان باید به قدری صاف و پاک باشد که بتواند دنیا را تحت تسلط خود درآورد. اما این امر به سادگی امکانپذیر نیست. آینهای که برای سکندر، پادشاه بزرگ، صیقل داده شده، نشاندهنده این است که به دست آوردن این قیمتی و پاکی، کار دشواری است.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و روشنایی، باید همچون خورشید درخشان و با قدرت بود. یک دل روشن میتواند مانند چراغی باشد که نورش به هفت کشور میتابد و همه جا را روشن میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.