قامت خمکز حیا سوی زمین رو میکند
فهم میخواهد اشارتهای ابرو میکند
هر کجا باشیم در اندوه از خود رفتنیم
شمع ما سر بر هوا هم، سیر زانو می کند
سایه و تمثال راکم نیستگر سنجی به باد
شرم خفت سنگ ما را بیترازو میکند
چشم بند سحر الفت را نمیباشد علاج
دل گرفتار خود است و یاد گیسو میکند
این چنین کز ناتوانیها شکستم دادهاند
گر رسد چینی به یادم نوحه بر مو میکند
بسکه یاران در همین ویرانهها گم گشتهاند
میچکد اشکم ز چشم و خاک را بو میکند
روز بازار تعین آنقدر مالوف نیست
خلق چون شب شد دکان در چشم آهو میکند
ناتوانی هم به جایی میرسد، مردانه باش
سایه کار قاصد مطلب به پهلو میکند
با توکّل کس نمیپرداخت گر میداشت شرم
دستگاه نعمت بیخواست بدخو میکند
طبع ظالم در ریاضت مایل اصلاح نیست
تیغ را تدبیر خونریزی تنکرو میکند
حالت از کف میرود در فکر مستقبل مرو
این خیال دورگرد آخر تو را، او میکند
تاکجا بیدل ز گردون خجلتم باید کشید
اینکمان سخت، پر زورم به بازو میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس حیا و ناتوانی خود اشاره میکند و از حالتهای درونی و غمهایش سخن میگوید. او به تصویر حیات و روابط انسانی میپردازد و از جدایی و گم شدن یاران در زندگی سخن میگوید. احساس شکستن و ناتوانی او در مواجهه با مشکلات زندگی نیز مشهود است. شاعر به تضاد بین دنیای واقعی و خیالاتش اشاره میکند و ضعف و نیاز به امید را بیان میکند. او در نهایت، به تلاطم روحی خود و فشارهای ناشی از شرایط زندگی اشاره میکند و از خود میپرسد تا چه زمانی باید این احساس خجالت را تحمل کند.
هوش مصنوعی: تنیده شدن قامت به خاطر شرم، باعث میشود که سر به سمت زمین برود و در همین حال، اشارههای ابرو نشاندهنده درک و فهم اوست.
هوش مصنوعی: هر جا که باشیم، از غم و ناراحتی به خود میرویم. حتی اگر شمع ما در بلندیها باشد، باز هم به سمت زمین خم میشود.
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهی ارزش و تاثیر یک چیز را بسنجی، به ظاهر و سایه آن توجه نکن، چرا که سنگین و باارزش بودن چیزی همیشه به شکل آن نیست و ممکن است در دنیای واقعی، بدون اندازهگیری مناسب، اهمیتش نادیده گرفته شود.
هوش مصنوعی: چشمبند سحر به عشق و زیبایی کارساز نیست؛ چون دل در قید و بند عشق خودش است و به یاد موهای آن معشوق میافتد.
هوش مصنوعی: از ناتوانیها و مشکلاتی که بر سر راهم بوده، دچار شکست شدهام. اگر یاد کسی بیفتد، بر موهایم عزاداری میکند.
هوش مصنوعی: دوستها و یارانم در این خرابهها گم شدهاند و این موضوع مرا به حدی ناراحت میکند که اشکهایم از چشمانم سرازیر میشود و حتی به خاک احساس تعلق میکنم.
هوش مصنوعی: در روزهای عادی، دیدن و خرید و فروش امری معمولی است، اما وقتی شب میشود، دکانها و بازارها حال و هوای خاصی پیدا میکنند و حتی در چشمان آهو نیز این زیبایی و جذابیت را میتوان دید.
هوش مصنوعی: کسانی که ناتوان هستند نیز در نهایت به مقصود خود میرسند، پس با شجاعت و استقامت ادامه بده. کار قاصد به آرامی و به دور از هیاهو پیش میرود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به توکل کردن عادت داشت، نمیتوانست به راحتی از نعمات دست بکشد. چرا که اگر بخواهد از این نعمتها بیهیچ تلاشی بگذرد، در واقع به خودی خود به خوبی نمیتواند رفتار کند.
هوش مصنوعی: نفس ظالم تمایل به تغییر و بهبود ندارد؛ حتی اگر بخواهد در خودسازی تلاش کند، مانند اینکه تدبیر و عقل در استفاده از تیغ باعث میشود تا خونریزی کم رونقتر شود.
هوش مصنوعی: نگران آینده نباش و از حال خود غافل نشو، چون این اندیشههای دور و خیالپردازانه ممکن است در نهایت تو را به خودش مشغول کند و از هدفت دور کند.
هوش مصنوعی: تا چه حد باید از آسمان خجالتزده باشم؛ این کمان محکم و پرقدرت به بازویم فشار میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غارت صبر از دلم آن آتشینرو میکند
گرمی خورشید گل را مفلس بو میکند
چشم مجنون بس که از وحشینگاهان پر شده است
چشم لیلی را خیال چشم آهو میکند
آن که چون شبنم ز گل بالین و بستر ساختی
[...]
نه همین نازش مرا منع از رخ او میکند
هر گره در زلف، کار چین ابرو میکند
بیدماغی کرده است از بس که حالم را خراب
حیرتی دارم که گل را چون کسی بو میکند؟
چون گل رعنا رخش با لاله هرجا چهره شد
[...]
دلبر تربز فروشم رو به هر سو می کند
چون دچارش می شوم تربزچه را رو می کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.