مشت عرق ز جبهه به هر باب ریختم
آلوده بود دست طمع آب ریختم
طوف خودم به مغز رساند از تلاش پوچ
گوهر شد آن کفی که به گرداب ریختم
زان منتی که سایهٔ دیوار غیر داشت
بردم سیاهی و به سر خواب ریختم
بیشمع دل جهان به شبستان خزیده بود
صیقل زدم بر آینه مهتاب ریختم
عشق از غبار من به جز آشفتگی نخواست
آتش به کارخانهٔ آداب ریختم
چندین زمین به آب رسانید و گل نشد
خاکی که بر سر از غم احباب ریختم
مستان دماغ کعبهپرستی نداشتند
خشت خمی به صورت محراب ریختم
موجی به ترصدایی بسمل نشد بلند
صد رنگ خون نغمه ز مضراب ریختم
کردم ز هر غبار سراغ وصال یار
هیهات آب گوهر نایاب ریختم
بیدل ز بیم معصیت تهمت آفرین
لرزیدم آنچنان که می ناب ریختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تصویرسازی از تلاشها و احساسات خود میپردازد. او از عرق ریختن و تلاشهای بیثمر صحبت میکند و به احساس غم و ناامیدی اشاره دارد. شاعر میگوید که کوششهایش در رسیدن به عشق و اتصال با دیگران بینتیجه مانده و از غم و دردی که در دل دارد، یاد میکند. او همچنین به صفای دل و زیباییهای زندگی اشاره میکند، اما در نهایت به ناگزیر بودن از غم و تنهایی نیز اشاره دارد. این شعر ترکیبی از احساسات عمیق، ناامیدی و تلاش برای پیدا کردن عشق و وصال است.
هوش مصنوعی: عرق و زحمت زیادی که برای تلاش و کار کشیدهام، به هرجا که خواستهام میریزد. اما دستم به آرزوهایم نرسیده و در حسرت آنها ماندهام.
هوش مصنوعی: سعی بیهودهام باعث شد تا اندیشهها و تلاشهایم به جایی نرسد و در نتیجه، آن چیز بیارزشی که به آب انداختم به یک گوهر تبدیل نشد.
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و محبتی که از سوی کسی که تحقیر نمیشود، احساس تشکر و قدردانی میکنم و در نتیجه، ناپسندهایی که بر من سایه افکنده بود را کنار گذاشته و به آرامش ذهنی دست یافتم.
هوش مصنوعی: دلتنگی و تاریکی شب باعث شده بود که دنیا به نوعی به گوشهای پناه ببرد. اما من با نور مهتاب بر آینهها کار کردم و آنها را جلا دادم.
هوش مصنوعی: عشق تنها باعث پریشانی من شد و هیچ چیز دیگری از من نخواست. من آتش را به دنیای رفتارها و آداب انسانی وارد کردم.
هوش مصنوعی: بسیاری از زمینها را سیراب کردم، اما خاکی که به خاطر اندوه دوستانم بر سر ریختم، تغییر نکرد و گل نشد.
هوش مصنوعی: افراد مستی که در پی حق بودند، به کعبه و مراسم آن اهمیت نمیدادند. من با خمیری که داشتم، به شکل محراب درآوردم.
هوش مصنوعی: موجی به دنبال بلندی نرفت و صد رنگ خون را به نغمهای تبدیل کردم که از ساز بیرون آمد.
هوش مصنوعی: هر چه کردم تا به وصال یار برسم، با وجود تلاشها و جستجوهایم، نتیجهای حاصل نشد و تنها بیهوده وقت و انرژیام را صرف کردم.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از گناه و اتهام، به شدت لرزیدم، طوری که مانند یک شراب ناب بر زمین ریختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.