به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری
ببالد از مژه انگشتهای زنهاری
چوگردباد اسیران حلقهٔ زلفت
کشند محمل پرواز برگرفتاری
نگه ز پردهٔ آن چشم ناتوان پیداست
به رنگ شخص اجل در لباس بیماری
زبان خار ندانم چهگفت درگوشش
که چشم از آبلهام برد سیل خونباری
چه ممکنست دل ازگریهام بجا ماند
ز سنگ نیز نیاید در آب خودداری
دلیل عافیت شمع عرض زنهارست
تو نیز جز به سرانگشت گام نشماری
گهر ز سنگدلی بار خاطر دریاست
به رویآبنشین چون کف از سبکباری
نظر به خاک ره انتظار دوختهام
بس است مردمک چشم دام بیداری
به آن مراتب عجزمکه همچو نقش قدم
کند بنای مرا سایه سقف و دیواری
در آن بساط که من مرکز فسردگیام
رمد ز شعلهٔ جواله سعی پرگاری
غبار هستیام اجزای وحشت عنقاست
چها به باد دهی تا مرا بهم آری
ز بسکه ساغر بزم ادب زدم بیدل
چو شمع نالهگرهگشت وکرد منقاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات عمیق و درونی شاعر میپردازد که در حال تماشای معشوق و تأثیرات زیبایش بر دل و جان اوست. شاعر از حیرت و شگفتی خود در برابر زیبایی و جاذبههای معشوق صحبت میکند و به نوعی احساس ناتوانی و آسیبپذیری را به تصویر میکشد. او به شباهت میان خود و شمع اشاره میکند که در اثر عشق و محبت، دچار سوز و گداز میشود. همچنین، او به تسلط مرگ و محنتی که بر او حاکم است، اشاره دارد و بیان میکند که حتی در برابر درد و رنج، نمیتواند از گریه خودداری کند. غم و اندوه او به قدری عمیق است که گویا هیچ چیز نمیتواند او را از آن رهایی بخشد و تنها در انتظار بهبودی و آرامش به سر میبرد. در نهایت، تمثیلهایی از وجود و هستی را به کار میبرد تا نشان دهد که در این بزم عشق، چقدر دلتنگ و آسیبپذیر است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و مشخصات تو، چشمانم از شدت شگفتی گویی به آسمان میرود و انگار که مژههایم مانند انگشتانی مراقب به تو اشاره میکنند.
هوش مصنوعی: چون گردبادی که اسیران زلف تو را به دور خود میچرخاند، بار سفر را برمیدارد و به آسمان پرواز میبرد.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به چشمهای ضعیف او، نشاندهندهٔ چیزهایی است که پشت پرده پنهان است، مانند رنگ و حالتی که شخص مرگ در لباس بیماری دارد.
هوش مصنوعی: زبان خار نمیدانم چه چیزی در گوشش گفت که چشمم را از آبلهام برداشت و خون زیادی را به راه انداخت.
هوش مصنوعی: دل من چطور میتواند از شدت گریه آنقدر محکم بماند که حتی سنگ هم در برابر آب تسلیم میشود؟
هوش مصنوعی: شمع برای بقای خود درخواست محافظت میکند و تو نیز باید با احتیاط و دقت قدم برداری تا دچار آسیب نشوی.
هوش مصنوعی: جواهر از سنگدلی، بار سنگینی بر دل میآورد، در حالی که کسانی که بر روی آب نشستهاند، مانند کف که به راحتی بر روی آب میآید.
هوش مصنوعی: به راه عشق چشم دوختهام و به انتظار نشستهام، کافی است که چشمم بیدار باشد و همیشه مراقب.
هوش مصنوعی: با توجه به حالتی که من در آن هستم و محدودیتهای خود، میتوان گفت که وجودم مانند یک بنای ناتمام است که فقط سایهی سقف و دیوارهایش را میتوان مشاهده کرد. این بیان، نمایانگر ناتوانی و ضعف من است.
هوش مصنوعی: در جمعی که من در آن گرفتار اندوه هستم، تلاش کن که از شعلههای آتش دور شوی.
هوش مصنوعی: زندگی من پر از اضطراب و ترس است، پس چه چیزی میتوانی به باد بدهی تا بتوانی مرا دوباره جمع کنی و به آرامش برسانی؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در محفل ادب مدام نوشیدنی مینوشیدم، حالتی شبیه به شمع پیدا کردم و به شدت ناله میزدم و دردی را احساس میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.