گنجور

 
بیدل دهلوی

به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری

ببالد از مژه انگشتهای زنهاری

چوگردباد اسیران حلقهٔ زلفت

کشند محمل پرواز برگرفتاری

نگه ز پردهٔ آن چشم ناتوان پیداست

به رنگ شخص اجل در لباس بیماری

زبان خار ندانم چه‌گفت درگوشش

که چشم از آبله‌ام برد سیل خونباری

چه ممکنست دل ازگریه‌ام بجا ماند

ز سنگ نیز نیاید در آب خودداری

دلیل عافیت شمع عرض زنهارست

تو نیز جز به سرانگشت ‌گام نشماری

گهر ز سنگدلی بار خاطر دریاست

به روی‌آب‌نشین چون کف از سبکباری

نظر به خاک ره انتظار دوخته‌ام

بس است مردمک چشم دام بیداری

به آن مراتب عجزم‌که همچو نقش قدم

کند بنای مرا سایه سقف و دیواری

در آن بساط که من مرکز فسردگی‌ام

رمد ز شعلهٔ جواله سعی پرگاری

غبار هستی‌ام اجزای وحشت عنقاست

چها به باد دهی تا مرا بهم آری

ز بسکه ساغر بزم ادب زدم بیدل

چو شمع ناله‌گره‌گشت وکرد منقاری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

مرا به ناله و زاری همی‌بیازاری

جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری

تو را به جان و تن خویشتن خریدارم

مرا به قول بداندیش می‌بیازاری

به جان شیرین مهر تو را خریدارم

[...]

امیر معزی

نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری

نیافرید خدای جهان تو را یاری

خجسته آمد دیدار تو به عالم بر

خدایگان چو تو باید خجسته دیداری

تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین

[...]

وطواط

ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری

بسی کشید تن مستمند من خواری

مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان

چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری

بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
عین‌القضات همدانی

در آی جانا با من به کار اگر یاری

وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری

نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو

تو را سلامت بادا مرا نگوساری

مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا

وگر نگویمت از من همی بیازاری

اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم

چه عادتست که تو میرخواره زن داری

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه