نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد
دامن افشاندهام غبار ندارد
نیستحوادث شکست پایهٔ عجزم
آبله از خاکمال عار ندارد
شبنم طاقت فروش گلشن اشکم
آب در آیینهام قرار ندارد
پیش که نالم ز دور باش تحیر
جلوه در آغوش و دیده بار ندارد
عبرت و سیر سواد نسخهٔ هستی
نقش دگر لوح این مزار ندارد
شوخی نشو و نمای شمع گدازست
مزرع ما جز خود آبیار ندارد
کینه به سیلاب ده زنرمی طینت
سنگ چو شد مومیا شرار ندارد
هرچهتواندید مفتچشم تماشاست
حیرت ما داغ نور و نار ندارد
کیست برون تازد از غبار توهم
عرصهٔ شطرنج ما سوار ندارد
نی شرر اظهارم و نی ذرهفروشم
هیچکسیهای من شمار ندارد
خواه به بادم دهند خواه به آتش
خاک من از هیچکس غبار ندارد
چند کنم فکر آب دیدهٔ بیدل
قطرهٔ این بحر هم کنار ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر، به تصویر کشیدن احساسات عمیق و غمگین اوست. شاعر به بیاحساسی و تنهایی خود اشاره میکند و بیان میکند که غم و درد ندارد، اما احساساتش تحت فشار اند. او به عدم وجود تغییرات مثبت در زندگیاش و وجود حسرت و ناکامی معترف است. زیباییهای زندگی مانند گل و باران نیز نمیتوانند او را از اندوهش رها کنند.
شاعر خود را در یک وضعیت تحیر و بلاتکلیفی میبیند و بیان میکند که حتی در تلاش برای ابراز احساساتش، هیچ کس نیست که آن را درک کند. او به عدم وجود کسی برای همدلی و درک عواطفش اشاره دارد و در نهایت، حسرت و دردهایش عمیق و جدی است. شعر به نوعی نگاهی عمیق به ارتباطات انسانی و مشکلات درک عواطف همدیگر دارد.
هوش مصنوعی: در حالت شادی و سرور ناشی از نوشیدن شراب، احساس غم و اندوه جایی ندارد و من در این حال، دامن خود را از غبار ناراحتی پاک کردهام.
هوش مصنوعی: حوادث نمیتوانند پایههای ضعف و ناتوانی مرا بشکنند؛ حتی اگر به مشکلات و نقصهای من اشاره کنند، این موضوع برای من عیب و ننگی ندارد.
هوش مصنوعی: شبنم زیبای گلستان نمیتواند تحمل کند، زیرا اشکهایم در آیینهام آرامش ندارند.
هوش مصنوعی: در برابر کسی که غم و دوری را بر من فاش میکند، نمیتوانم صدای نالهام را بلند کنم. جلوهای که در آغوشش هست، چنان دیدهام را پر از اشک کرده که دیگر تحمل ندارم.
هوش مصنوعی: زندگی و درس عبرت از آن، همانند نقش و نگار مزار، هیچ نشانهای از تغییر و تحول ندارد.
هوش مصنوعی: لطفاً جدی باش و فکر نکن که مزارع ما فقط به نور شمع وابسته هستند، چون هیچکس جز خود ما به فکر آبیاری آنها نیست.
هوش مصنوعی: اگر کینه و دشمنی را به مانند آبی که به رسالت (زمزمه) جاری میشود، رها کنی، لطافت و نرمی طینت مانند سنگ به وجود میاید و دیگر در دلت آتش و شرار نیست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که میبینیم، تنها به خاطر چشمهای ماست که به تماشا نشستهاند. شگفتی ما از این است که این دیدن، هرچند روشن و واضح، در عمق خود هیچگونه دردی از آتش و نور ندارد.
هوش مصنوعی: کیست که از دست توهمات و خیالات خارج شود، در حالی که در میدان بازیِ شطرنج ما هیچ سوار و بازیکنی ندارد؟
هوش مصنوعی: هرگز نه شعلهای از من نمایان است و نه ذرهای از وجودم را به کسی میفروشم؛ هیچکس نیست که بتواند تعداد ویژگیها و خصوصیات من را بشمارد.
هوش مصنوعی: هر چه سرنوشتی برای من رقم بزنند، چه در آرامش و چه در خطر، من از کسی غبار و ننگی بر جای نخواهم گذاشت.
هوش مصنوعی: من چهقدر میتوانم به فکر اشک چشم بیدل باشم، در حالی که حتی یک قطره از این دریا نیز کناری ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صد یک حسن تو نوبهار ندارد
طاقت جور تو روزگار ندارد
عشق تو گر برقرار کار بماند
کار جهان تا ابد قرار ندارد
تیغ جفا در نیام کن که زمانه
[...]
بر در حق هر که کار و بار ندارد
نزد حق او هیچ اعتبار ندارد
جان به تماشای گلشن در حق بر
خوش بود آن گلشنی که خار ندارد
مست خراب شراب شوق خدا شو
[...]
در دل ما بخت سبز بارندارد
دانه ما زنگ نوبهار ندارد
چشم شرر در کمین سوختگان است
با دل افسرده عشق کار ندارد
شیشه دلان راست بیم سنگ ملامت
[...]
رنگ حنا در کفم بهار ندارد
آینهام عکس اعتبار ندارد
حاصل هر چار فصل سرو بهار است
نشئهٔ آزادگی خمار ندارد
بی گل رویت ز رنگ گلشن هستی
[...]
مرغ اسیری که زخم خار ندارد
هیچ نشانی ز عشق یار ندارد
گر ز تو دل برکنم بگو به که بندم؟
هیچکس این چشم پر خمار ندارد
بحر چه داند که ابر، قطره کجا ریخت؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.