تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز اینکه بخوانیام
در دیگری بنما که من به کجا روم چو برانیام
کسی از محیط عدمکران چه ز قطره واطلبد نشان
ز خودم نبردهای آنچنان که دگر به خود برسانیام
به کجاست آن قدرم بقا که تأملی کندم وفا
عرق خجالت فرصتم نم انفعال زمانیام
به فسردنم همه تن الم به تردّد آبله در قدم
چو غبار داغ نشستنم چو سرشک ننگ روانیام
سحر طلسم هوا قفس همهجاست منفعل هوس
چه قدر عرق کندم نفس که به شبنمی بستانیام
ز کدورت من و ما پُرم غم بار دل به که بشمرم
ستم است سنگ ترازویی که نفس کشد ز گرانیام
ز حضور پیریام اینقدر اثر امتحان قبول و رد
که رساند بر در نیستی خم پشت پای جوانیام
نه به نقش بسته مشوشم نه به حرف ساخته سرخوشم
نفسی به یاد تو میکشم چه عبارت و چه معانیام
همه عمر هرزه دویدهام خجلم کنون که خمیدهام
من اگر به حلقه رسیدهام تو برون در ننشانیام
ز طنین پشهٔ بینفس خجل است بیدل هیچکس
به کجایم و کیام و چیام که تو جز به ناله ندانیام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق انسانی است که در آن گوینده خود را در موقعیت حقیر و گداگونهای در برابر وجود مطلق و کریم میبیند. او به عنوان یک موجود ضعیف و ناتوان به نیازمندیهای خود اشاره میکند و از عدم تواناییاش در نشان دادن مسیر درست صحبت میکند. گوینده از درد و رنجهایی که تجربه کرده شکایت دارد و به بیماری روحی و عاطفی خود اشاره میکند.
او همچنین به تضاد میان وجود و عدم، جوانی و پیری پرداخته و حسرتزده است که چگونه عمرش را در جستجوی معنا و حقیقت گذرانده است. در نهایت، گوینده میپرسد که در چه جایگاهی قرار دارد و به چه چیزی تبدیل شده، در حالی که احساس میکند فقط میتواند ناله کند و نیازمند توجه و درک دیگری است.
هوش مصنوعی: تو بخشندهای و من در جایگاه یک فقیر قرار دارم. چه کاری میتوانی برای من انجام بدهی جز این که به دیگری اشاره کنی؟ وقتی که مرا طرد کنی، باید به کجا بروم؟
هوش مصنوعی: کسی از فضای بینهایت نمیتواند نشانی بگیرد، حتی اگر بخواهد ماجرای خود را از یک قطره بسازد. تو همچنین نتوانستهای به من نشانی بدهی که بتوانم به خودم برسم و خودم را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: به کجا بروم که این مقدار از وجودم باقی است که بتوانم وفا و صداقت را در آن بیابم؟ عرق خجالت من از فرصتی است که به کندی میگذرد و مرا به انفعال وادار میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر احساس سردی و بیحالی را بیان میکند. او از تجربهای دردناک صحبت میکند که مثل زخمهایی در وجودش پدیدار شده و به مرور زمان، اثرات بد آن در حال گسترش است. در واقع، او به سردی و رکود در روح و جسم خود اشاره میکند و از ناپایداری و ناراحتیهای خود میگوید.
هوش مصنوعی: صبحگاه، جادو و سحر در فضا و محیط اطراف وجود دارد و همهجا احساسات و آرزوها تحت تأثیر هستند. چقدر تلاش کردهام و عرق ریختهام تا بتوانم بهاندازهی یک شبنم در باغ زندگی کنم.
هوش مصنوعی: من از کدورت و جدایی، دلم پر از غم شده و نمیدانم چطور این درد را بیان کنم. گویی که بار سنگینی را بر دوش دارم که حتی نفس کشیدن برایم سخت شده است.
هوش مصنوعی: از گفتار یک فرد سالخورده، تأثیر عمیقی بر من مانده است که امتحانها و تجربیات زندگی باعث شده است در مرز نیستی، بار سنگینی بر دوشم احساس کنم و احساس کنم جوانیام به زحمت نشسته است.
هوش مصنوعی: من نه به زیبایی ظاهری مشغولم و نه به حرفهای ساخته شده، بلکه در هر دم به یاد تو نفس میکشم و در این یاد، چه جملاتی و چه معانی زیبایی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را بیهوده دویدهام و حالا که خسته و خمیدهام، نخواهی گذاشت که به جمع بازگردم و در حلقه دوستان قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: صدا و تن صدای پشهای بینفس باعث خجالت بیدل شده است. هیچکس نمیداند من کجا هستم، کی هستم و چه هستم، زیرا تو تنها به نالهام توجه میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.