عمریست ز اسباب غنا هیچ ندارم
چون دست تهی غیر دعا هیچ ندارم
تحریک لبی بود اثر مایهٔ ایجاد
معذورم اگر جز من و ما هیچ ندارم
تشویق خیالات وجود و عدمم نیست
چون رمز دهانت همه جا هیچ ندارم
یا رب چقدر گرم کنم مجلس تصویر
سازم همه کوک است و صدا هیچ ندارم
چون شمع اگر شش جهتم پی سپر افتد
غیر از سر خود در ته پا هیچ ندارم
وامانده یأسم که از این انجمن آخر
برخاستنی هست و عصا هیچ ندارم
مغرور هوس میزیم از هستی موهوم
فریاد که من شرم و حیا هیچ ندارم
همکسوت اسباب حبابم چه توان کرد
گر باز کنم بند قبا هیچ ندارم
شخص عدم از زحمت تمثال مبراست
آیینه! تو هیچم منما هیچ ندارم
بیدل اگر آفاق بود زیر نگینم
جز نام خدا نام خدا هیچ ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس تهیدستی و ناتوانی شاعر است. او اعلام میکند که در زندگیاش هیچ دارایی مادی و معنوی ندارد و تنها دعا و خواستههایش همراه اوست. شاعر از ناامیدی و یأس خود سخن میگوید و به حسرتهایش برمیگردد، زیرا با وجود تلاش برای ایجاد زیبایی و لذت در زندگی، در نهایت چیزی برای ارائه ندارد. او تصویر میکند که حتی در دنیای خیال نیز به بنبست رسیده و هیچ شئی از وجود خود نمیتواند بروز دهد. در انتها هم تأکید میکند که تنها چیزی که دارد، نام خدا است.
هوش مصنوعی: سالهاست که از وسایل و منابع ثروت بیبهرهام و جز دعا چیزی دیگر ندارم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با یک اشاره یا تحرکی از طرف معشوق، احساسات و حالتی در من ایجاد شده است. من برای این احساس که فقط به خودم و ما مربوط میشود، عذرم را میپذیرم، ولی در واقع هیچ چیز دیگری جز این احساس و ارتباط ندارم.
هوش مصنوعی: تشویق به افکارم درباره وجود و نبود نیست، زیرا رمز کلام تو در هر جا چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: خداوندا، چقدر میتوانم مجلس را گرم کنم و تصاویری بسازم، همه چیز آماده و هماهنگ است، اما من هیچ صدایی ندارم.
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که وقتی در برابر شش طرف مورد حمله قرار میگیرد، جز سر خود در هیچ جایی از بدنم چیزی برای دفاع ندارم.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی از ناامیدی و بیپناهی خود صحبت میکند. او احساس میکند که از جمعی که در آن است، بالاخره جدا خواهد شد، اما در این مسیر از هیچ قدرت و وسیلهای برخوردار نیست و به نوعی به زمین مانده و تنهاست.
هوش مصنوعی: ما به خاطر آرزوهای فریبندهای که داریم، از واقعیتی که وجود ندارد، غافل هستیم و با صدای بلند اعلام میکنیم که هیچ ندامت و شرمی احساس نمیکنیم.
هوش مصنوعی: اگر لباسم را رها کنم و به آنچه دارم نگاه کنم، میبینم که هیچ چیز ندارم.
هوش مصنوعی: شخصی که وجود ندارد، از زحمت و تلاش برای به نمایش گذاشتن تصویر خود آزاد است، ای آینه! تو هم در واقع هیچ نیستی و من نیز چیزی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر بیدل، دنیا را زیر کنترل خود داشته باشد، تنها چیزی که برای من ارزش دارد، نام خداست و جز آن چیزی دیگر برایم اهمیت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.