ماییم و گرد هستی حرمان دمیدهای
چون صبح آشیانهٔ رنگ پریدهای
در دامن خیال تو دارد غبار ما
بیدست و پایی به ثریا رسیدهای
بر گریهام نظر کن و از حسرتم مپرس
عرض گداز صد نگهست آب دیدهای
غافل مباد وصل ز فریاد انتظار
چشمی گشودهایم به حرف شنیدهای
عبرت ز انجم و فلکم عرضه میدهد
جوشی به کلک پیکر افعی گزیدهای
آسودگی سراغ ره عافیت نداشت
دستی زدم چو رنگ به دامان چیدهای
دارد محبت از دل بی مدعای من
نومیدیی به خون دو عالم تپیدهای
امروز بی تو ریگ بیابان حسرتست
اشکم که داشت بوی دل آرمیدهای
بازآ که دارم از نگه واپسین هنوز
ته جرعهای به شیشهٔ رنگ پریدهای
هر چند خاک من چو سحر باد برده است
دارم هنوز رنگ گریبان دریدهای
بیدل حضور خاتم ملک جمت بس است
پیشانی شکسته و دوش خمیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و غمانگیز گوینده میپردازد. او به چیزی چون حسرت و عشق اشاره دارد و به نوعی عدماحساس آزادی و آرامش را در زندگی خود حس میکند. تصویرسازیهای شاعر از صبحهای رنگ پریده و اشکهایش، نماد اندوه و انتظار اوست. او از وصال و جدایی میگوید و به دستاوردهایی که با وجود سختیها و ناامیدیها به دست آورده، اشاره دارد. در پایان، شاعر با وجود تمام دردها و مشکلات، هنوز امیدی برای بازگشت معشوق در دل دارد.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به شدت در حسرت و ناامیدی هستیم، مانند صبحی که در آشیانهای محقر و بیروح و رنگ باخته فرود آمده است.
هوش مصنوعی: در آغوش تصور تو، غبار و خاک ما به طور ناخواسته به اوج و بلندی رسیده است.
هوش مصنوعی: به ندا و گریهام توجه کن و از درد و حسرتی که در دلم دارم سوال نکن. به اندازهای فراوان است که مانند سیلاب، اشک من جاری است.
هوش مصنوعی: بیخبر نباش از اینکه در انتظار وصلی هستیم. چشمانمان را به حرفی که شنیدهایم گشودهایم.
هوش مصنوعی: ستارهها و آسمان درس عبرتی به ما میدهند، و این نکته را به ما یادآوری میکند که زنگ خطر به صدا درمیآید، درست مانند حالتی که فردی از نیش افعی زخمی شده باشد.
هوش مصنوعی: آرامش در زندگی به من نزدیک نشد، بنابراین دستی به دامن چیزی زدم که آن را شبیه رنگی زیبا به نظر میآید.
هوش مصنوعی: محبت من نسبت به تو از دل خالص و بدون درخواست کمک یا ادعایی نشأت میگیرد. این عشق به قدری عمیق و واقعی است که میتوان گفت در آن دمیدن، تمام درد و رنجهای جهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: امروز بدون تو، مانند ریگ خشک بیابان، حسرتی عمیق در دل دارم. اشکی که میریزم بوی یاد تو را میدهد، همچون دل آرامش یافتهای که در گذشته بود.
هوش مصنوعی: بیا برگرد، چون هنوز در نگاه آخرم مقدار کمی از چیزی که در دل دارم، در شیشهای رنگپریده باقی مانده است.
هوش مصنوعی: با اینکه خاک من را به مانند صبحی که باد میبرد، از دست دادهام، هنوز هم آثار درد و اندوه بر دلم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: حضور شخصیتی بزرگ و باعظمت، همچون خاتم سلطنت، برای کسی که با مشکلات و سختیها دست و پنجه نرم کرده و سرش به خاطر این مشکلات پایین است، کافی و دلگرمکننده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تیر آسمان ز کمان چون خمیدهای
وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیدهای
مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست
پشت از برای جستن آن را خمیدهای
از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین
[...]
ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای
در جان من هر آنچ ندیدم تو دیدهای
بگزیدهام ز هجر تو تابوت آتشین
آری به حق آنک مرا تو گزیدهای
گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من
[...]
ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای
گویی که پیش هرگز ما را ندیدهای
سرگشتهام چو ذره ز خورشید روی تو
دامن چرا چو سایه ز ما درکشیدهای
لیلی شنیدهام که ز مجنون نمیشکیفت
[...]
ای صبحدم چه شد که گریبان دریدهای
وی شب چه حالتی است که گیسو بریدهای
از دیده زمانه روان است جوی خون
ای دیده زمانه بگو تا چه دیدهای
ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل
[...]
ای یار نازنین، چو دل از ما رمیدهای
از ما رمیدهای، به رقیب آرمیدهای
چشمان آهوانهٔ بیآهوی شما
دو شاهد عدلند که از ما رمیدهای
پیکان تیر غمزهٔ تو در دل من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.