عروج همتی در کار دارم
همه گر سایهام دیوار دارم
غبارم آشیان حسرت اوست
چمن درگوشهٔ دستار دارم
نفس بیتابی دل میشمارد
هجوم سبحه در زنار دارم
نگاهی تا به مژگان میرسانم
ز خود رفتن همین مقدار دارم
مپرس از انفعال ساز غفلت
ز هستی آنچه دارم عار دارم
چو شمعم چاره غیر سوختن نیست
به سر آتش، ته پا خار دارم
به خود میلرزم از تمهید آرام
چوگردون سقف بی دیوار دارم
تظلم قابل فریادرس نیست
طنین پشه در کهسار دارم
ازین یک مشت خاک باد برده
به دوش هر دو عالم بار دارم
دگر ای نامه پهلویم مگردان
که پهلوی دل بیمار دارم
به حیرت میروم آیینه بر دوش
سفارش نامهٔ دیدار دارم
به چشمم توتیا مفروش بیدل
که من با خاک پایی کار دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و تمایلات روحی شاعر است. او به عروج و تلاش برای رسیدن به هدفهای بلند، با وجود موانع و دشواریها اشاره میکند. شاعر در حالتی از نابردباری و ناامیدی است و حسرت و درد را در زندگیاش حس میکند. او به عشق و آرزوهایش میپردازد و از انفعال و غفلت خود گلایه دارد. احساس عذاب و بیقراری در او مشهود است و به نوعی احساس تنهایی و بیپناهی میکند. در نهایت، او به ارزش وجودی خود و ارتباطش با دنیای مادی اشاره دارد و از چالشهای روحی و دوری از آرامش نمیتواند فرار کند. این شعر تصویری عمیق از struggles (مبارزات) انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که به بالا بروم و در کارهایم پیشرفت کنم، حتی اگر همه اطرافیانم موانع و مشکلاتی برایم ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: من به یاد حسرت او به غبار نشستهام و در گوشهٔ چادر خود، یک چمن دارم.
هوش مصنوعی: دل من بیتابی را میشمارد، همانطور که دانههای تسبیح را در زنجیرهای از مهرهها دارم.
هوش مصنوعی: من میتوانم با یک نگاه، احساساتی عمیق را منتقل کنم و از خودم فاصله بگیرم، همین اندازه برایم کافی است.
هوش مصنوعی: از کسی که در حالت بیتوجهی و ناتوانی به سر میبرد، نپرس که از وجودم چه چیزهایی دارم، زیرا از آنچه دارم فقط احساس شرم و عذاب میکنم.
هوش مصنوعی: من همچون شمعی هستم که جز سوختن راهی ندارم، در کنار آتش نشستهام و پایم را به خارها میزنم.
هوش مصنوعی: از تدبیر و برنامهریزی آرامش خود میترسم، زیرا در زندگیام مانند سقفی بدون دیوار، بیثباتی و عدم امنیت احساس میکنم.
هوش مصنوعی: ناله و شکایت من به جایی نمیرسد، مثل صدای پشهای که در کوهها پژواک میشود و کسی نمیشنود.
هوش مصنوعی: من از این یک مشت خاکی که باد به دوش میبرد، بار سنگینی برای دو جهان بر دوش دارم.
هوش مصنوعی: دیگر نامه را به کنارم نیار، چون دل بیمارم را در کنار دارم.
هوش مصنوعی: به شدت در تعجب و شگفتی هستم و بر دوش خود آینهای دارم که نشاندهندهٔ خواسته و دعوت برای ملاقات است.
هوش مصنوعی: به چشمانم چیزی نریز که من با خاک و زمین سر و کار دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن گاهی که چون تو یار دارم
نهیب راه محشر خوار دارم
دلی پر گوهر اسرار دارم
ولیکن بر زبان مسمار دارم
چو یک همدم نمیدارم در آفاق
سزد گر روی در دیوار دارم
چو هیچ آزادهٔ داننده دل نیست
[...]
سخن در سینه زین بسیار دارم
نمیگویم که عمری کار دارم
دلا من آرزوی یار دارم
هوای کوی آن دلدار دارم
بتم گرچه ره دیدار دربست
هنوز اندیشه ی دیدار دارم
اگرچه چشم بختم ماند در خواب
[...]
چه اینجا پاس این دیوار دارم
همانا فرضتر زین کار دارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.