برگ و سازم جز هجومگریهٔ بیتاب نیست
خانهٔ چشمی که من دارم کم از گرداب نیست
رشتهٔ قانون یأسم از نواهایم مپرس
در گسستن عالمی دارم که در مضراب نیست
تا به ذوق گوهر مقصد توان زد چشمکی
در محیط آرزو یک حلقهٔ گرداب نیست
دست و پا از آستین و دامن آنسو میزنیم
مشرب دیوانگان زندانی آداب نیست
در شبستان سیهبختی ز بس گمگشتهایم
سایهٔ ما نیز بار خاطر مهتاب نیست
زاهدا لاف محبت میزنی هشیار باش
زخم شمشیر است این خمیازهٔ محراب نیست
خار خار بوریا و دلق فقر از دل برآر
آتش است ای خواجه اینها مخمل و سنجاب نیست
دیدهها باز است و اسباب تماشا مغتنم
لیک در ملک خرد جز جنس غفلتیاب نیست
ز اختلاط سخترویان کینه جولان میکند
سنگ و آهن تا به هم ناید شرر بیتاب نیست
حال دل پرسیدهای بیطاقتی آماده باش
شوخی افسانهٔ ما دستگاه خواب نیست
مدعا تحقیق و دل جنس امید، آه از شعور
ما چنان آیینهای داریم کآنجا باب نیست
آنچه میگویند عنقا ای ز خود غافل تویی
گر توانی یافت خود را مطلبی نایاب نیست
شوخی تمثال هستی بر نیابد پیکرم
آنقدر خاکم که در آیینهٔ من آب نیست
بیدل آن برق نظرها آنچنان در پرده ماند
غافلان گرم انتظار و محرمان را تاب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف احساسات عمیق و ناامیدی میپردازد. او از گریه و بیتابی سخن میگوید و به تصویر کشیدن درد و رنجهای زندگی اشاره میکند. در فرازهای مختلف، شاعر به مقایسههای نمادین و تصاویری از ناامیدی، حیرت و فقر اشاره میکند. او به دقت به مسائلی چون عشق، دین و شناخت پرداخته و با زبانی ملموس از فقدان امید و زیبایی در زندگی سخن میگوید. در نهایت، شاعر به نوعی تلخی و تنهایی در وجود انسانی اشاره کرده و به این نکته میرسد که بسیاری از جستجوهای درونی، در واقع جستجوی خود است.
هوش مصنوعی: درخت و سازم جز بارانباران ناله و گریهای نیست. خانهی چشمی که من دارم، از توفان و گرداب کمتر نیست.
هوش مصنوعی: از من در مورد قانون و قواعد نیندیش، چون جهانی دارم که در دست نمیگنجد و به راحتی نمیشود آن را قطع کرد.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به آرزوها و اهداف، لازم است که با ذوق و شوق به تلاش ادامه دهیم و بدانیم که اگرچه ممکن است در مسیر به چالشهایی برخورد کنیم، اما این چالشها نباید ما را ناامید کند. زندگی همچون یک گرداب نیست که در آن احساس طرد شدگی یا محصور بودن کنیم، بلکه باید به جلو حرکت کنیم و به زیباییهای آن توجه داشته باشیم.
هوش مصنوعی: ما با دست و پا کردن و تلاش بسیار از عادتها و رفتارهای اجتماعی فاصله میگیریم، زیرا زندانی شدن در این آداب و رسوم برای عاشقان و دیوانگان مناسب نیست.
هوش مصنوعی: در تاریکی و بدبختی شب، بهقدری سرگردان شدهایم که حتی سایهامان نیز بار سنگینی برای ماه نیست.
هوش مصنوعی: ای زاهد! به سخنان عاشقانه خود نبال و خود را فریب نده. مراقب باش که محبت واقعی درد و رنج به همراه دارد و این راحتی که در عبادت و نماز به نظر میرسد، در واقع خنکای موقتی است و آسیبهای پنهانی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: دل را از زینتهای دنیوی و فقر خالی کن، زیرا این چیزها فقط درد و ناراحتی میآورند. اینها نه به نرمی مخملاند و نه به لطافت سنجاب، بلکه مانند خارهایی هستند که آزار میرسانند.
هوش مصنوعی: چشمان باز است و امکانات تماشا فراهم، اما در دنیای عقل و خرد جز نادانی و بیخبری چیزی یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: سنگ و آهن به خاطر کینهتوزی و سختدلی بعضی افراد در حال نبرد و درگیری هستند. تا زمانی که این احساسات منفی وجود دارد، آرامش و اتحاد به وجود نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر حال دل را پرسیدهای، آماده باش که بیتابی میکند. این داستان و شوخی ما به خواب نمیرود و واقعی است.
هوش مصنوعی: ما در پی حقیقت و دلمان پر از امید است، اما افسوس که آگاهیمان به حدی پایین است که همچون آیینهای در بسته میباشد و در اینجا هیچ درستی پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: هرچه دربارهی عنقا میگویند، تو خودت را فراموش کردهای. اگر توانایی در یابی خود را داشته باشی، هیچ چیزی غیرقابل دسترسی نیست.
هوش مصنوعی: جدی نگیر، من به قدری در زمین ریشه دارم که حتی در آیینهام هم آبی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بیدل میگوید: آن نگاههایی که پر از برق و زیبایی هستند، به قدری در پنهان و دور ماندهاند که افرادی که با بیخبری در انتظارند، قادر به تحمل این زیبایی و راز نیستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون خوی او عنبر سارا و مشک ناب نیست
با سنان و نیزه او اژدها را تاب نیست
آفتاب و ماه را با طلعت او تاب نیست
چون حدیث او بپاکی لؤلؤ خوشاب نیست
کوه آهن باشرار تیغ او جر آب نیست
[...]
جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
هر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست
روی بستان را نبیند راه بستان گم کند
هر که او گردان و نالان شیوه دولاب نیست
ای بجسته کام دل اندر جهان آب و گل
[...]
خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست
ناله زنجیر مجنون ارغنون عاشقانست
ذوق آن اندازه گوش اولواالالباب نیست
عشق خصم من بس ست، ای چرخ، تو زحمت مکش
[...]
زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست
چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست
با لبت گر باده لاف جانفزائی می زند
پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست
نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر
[...]
چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست
هست جان را، عزم پا بوست ولی، اسباب نیست
دیده را هر شب خیالت میشود مهمان، ولی
دیده را اسباب مهمان در میان جز آب نیست
رویت آمد، قبله دل ابروت، محراب جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.