دل سحرگاهی بهگلشن یاد آن رخسار کرد
اشک آن شبنم برگ گل را رخت آتشکار کرد
ناز غفلت میکشیم از التفات آن نگاه
خواب ما را سایهٔ مژگان او بیدار کرد
قید آگاهی چه مقدار از حقیقت غافلست
گرد خود گردیدنم خجلت کش زنار کرد
آه ز آن بیپرد رخساریکه شرم جلوهان
چشم ما پوشیده یعنی وعده دیدار کرد
عالم بیدستگاهی ناله سامان بوده است
هر که از پرواز ماند آرایش منقار کرد
یکجهان پست و بلند آفت کمین جهد بود
چین دامان هوس را کوتهی هموار کرد
دعوی هستی عدم را انفعال نیستی ست
اینکه من یاد توکردم فطرت استغفارکرد
رنج دنیا،فکر عقبا، داغ حرمان، درد دل
یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد
نیست غم بر شمع ما گر یک دو لب خندید صبح
گریهٔ ما نیز با ما این ادا بسیار کرد
از سر ما بینوایان سایه تا دارد دپغ
خانهٔ خورشید را هم چرخ بی دیوار کرد
بیتکلف بود هستی لیک فکر بد معاش
جامهٔ عریانی ما را گریبان دارکرد
دردسر کم بود تا تدبیر صندل محو بود
صنعت بالین و بستر خلق را بیمارکرد
آبیار مزرع اخلاق اگر باشد وفاق
جای گندم آدمیت میتوان انبارکرد
سرکشید امروز بیدل از بنای اعتبار
آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأملات شاعر درباره عشق، غفلت، حقیقت، و رنجهای زندگی میپردازد. شاعر در صبح سحرگاهی به یاد معشوقش دچار حزن و اندوه میشود و احساس میکند که نگاه معشوق او را از خواب غفلت بیدار کرده است. او به مفهوم آگاهی و غفلت اشاره میکند و از شرم و زیبایی معشوق سخن میگوید. همچنین، شاعر به بینظمی دنیا و دردهای ناشی از این عدم توازن اشاره دارد. او انسانها را به خاطر حرص و هوسها نقد میکند و به این نکته میرسد که یاد معشوق ویژگی طبیعی انسان است. در پایان، شاعر از درد و رنج زندگی و عدم صداقت در وجود انسانها سخن میگوید و به ناپایداری و پستی دنیا اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در دل صبح، یاد آن چهره زیبا باعث شد که اشکهای شبنم بر روی برگ گل مانند آتش جلوهگر شوند.
هوش مصنوعی: ما در ناز و بیخبری خود غرق هستیم، اما آن نگاه خوابآور او با سایهی مژگانش ما را از خواب بیدار کرد.
هوش مصنوعی: آگاهی از حقیقت تا چه اندازه میتواند ما را از واقعیت دور کند؛ در تلاش برای فهم بیشتر، گاهی احساس خجالت میکنم که به دور خود میچرخم و در جستجوی حقیقت هستم.
هوش مصنوعی: آه از آن چهره بیپردهای که شرم و حیا در نگاهش پنهان است، به همین دلیل ما را به دیدار وعده داده است.
هوش مصنوعی: در جهانی که بینظم و بیسامان است، همگان در حال ناله و فریاد هستند. هر کسی که نتوانسته پرواز کند، به زیبایی و تزئین منقار خود پرداخته است.
هوش مصنوعی: در زندگی، چالشها و مشکلاتی وجود دارد که به مانند آفتی در کمین هستند. تلاش برای رسیدن به آرزوها و خواستهها باعث میشود که انسان دامان هوس خود را کوتاه و مسیر را هموار کند.
هوش مصنوعی: ادعای وجود تنها نشانهای از عدم است و اینکه من به یاد تو هستم، ناشی از طبیعت درونیام است که به دنبال بخشش است.
هوش مصنوعی: زندگی پر از درد و رنج است، افکار درباره آینده و عواقب آن ذهن را مشغول میکند. احساس از دست دادن و غم، بار سنگینی را برای من به ارمغان آورده است که مانند بار بزرگی بر دوشم حس میکنم.
هوش مصنوعی: غم ما برای شمع ما کم نیست، حتی اگر لبخند دوستی بر لبانش باشد. صبح هم که میرسد، اشک ما همراه ماست و این وضعیت بارها تکرار شده است.
هوش مصنوعی: از زمانی که ما بینوایان وجود داریم، سایه ای که بر سر ماست، حتی خانه خورشید را نیز به گردش درآورده و بیدیوار کرده است.
هوش مصنوعی: هستی به طور طبیعی و بیزحمت وجود دارد، اما فکر و نگرانیهای ما درباره معیشت و زندگی روزمره، مانند لباسی عریان، ما را به چالش میکشد و ما را در تنگنا قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در زمانی که صندل تدبیر خود را از دست داد، مشکلات و دردسرها افزایش یافت و هنر ساخت تخت و بستر باعث بیماری مردم شد.
هوش مصنوعی: اگر در اخلاق انسانها توافق و هماهنگی وجود داشته باشد، میتوان به راحتی فضائل انسانی را مانند گندم در یک انبار جمعآوری کرد.
هوش مصنوعی: امروز بیدل از پایهی اعتبارش سر برکشید و با توجه به میزان پستیاش، به حدی بیاحترامی و خفت به چشم میآید که نمیتوان از فرومایگیاش شرمنده شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه فروردین جهانرا از در دیدار کرد
ابر فروردین زمین را پر بت فرخار کرد
باد گویی نافه های تبتستان بردرید
باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد
گلبن سرخ آستین صد ره پر یاقوت کرد
[...]
آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار کرد
دید چون رویت به عجز خویشتن اقرار کرد
رنج بیداری شبهای غم روشن نبود
خفته بودم پیش ازین، هجر توام بیدار کرد
سجه گر زنار شد بر مشکن، ای پرهیزگار
[...]
حسن روی حور جنت را فلک اظهار کرد
چون رخ خوب تو دید از کعبه استغفار کرد
وه چه کافر بود آن کز دیر مست آمد برون
بهر قیدم رشته تسبیح را زنار کرد
باغبان تا کرد تشبیه دهانش غنچه را
[...]
باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کرد
عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد
صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد
مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد
در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت
[...]
شمع، دوش از ناله من گریه بسیار کرد
غالبا سوز دل من در دل او کار کرد
حال دل می داند آن شوخ و تغافل می کند
این سزای آنکه سر عشق را اظهار کرد
ناله من این همه زان ماه خوش رفتار نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.