بسکه بی روی تو لبریز ندامت بودهام
همچو دریا عضو عضو خویش بر هم سودهام
از کف خاکستر من شعله جولانی مخواه
اخگری در دامن افسردگی آسودهام
در خیالت حسرتی دارم به رویکار و بس
همچو دل یک صفحهٔ رنگ امید اندودهام
سودها دارد زیان من که چون مینای می
هر چه از خود کاستم بر بیخودی افزودهام
هیچکس حیرت نصیب لذت کلفت مباد
دوش هر کس زیر باری رفت من فرسودهام
بستهام چشم از خود و سیر دو عالم میکنم
این چه پرواز است یارب در پر نگشودهام
نی به دنیا نسبتی دارم نه با عقبا رهی
ناامیدی در بغل چون کوشش بیهودهام
گرچه قطع وادی امیدگامی هم نداشت
حسرت آگاهست از راهی که من پیمودهام
در عدم هم شغل مشت خاکم از خود رفتن است
تا کجا منزل کند گرد هوا آلودهام
نیست باکم بیدل از درد خمار عافیت
صندلی در پرده دارد دست بر هم سودهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس ندامت و ناامیدی خود سخن میگوید. او بیان میکند که همچون دریا، درد و غم خود را در درون دارد، و از اینکه حتی در خاکستر وجودش نیز شعلهای نمیبیند، ابراز ناامیدی میکند. در خیال او، حسرتی عمیق وجود دارد و امیدش به رنگی کدر بدل شده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که با وجود زیانهایش، همچنان در تلاش است، اما به نظر میرسد که هیچ کس از آن لذت نمیبرد. او از خود دور شده و به دنیای دیگر چشم دوخته است، بدون اینکه نسبت به دنیا یا آخرت اهمیتی بدهد. در نهایت، او از درد عافیت نمیترسد و در دل خود به درد و رنجهایش ادامه میدهد. شاعر در این اثر به بررسی عمیق ناامیدی، فقدان و تلاش بیهوده پرداخته است.
هوش مصنوعی: به قدری از دوری تو احساس ندامت و پشیمانی کردهام که مانند دریا، اجزای وجودم را به هم پیوند دادهام.
هوش مصنوعی: از من که در خاکستر خوابیدهام، انتظار شعله و روشنایی نداشته باش. من در دل ناامیدی آرام گرفتهام و هیچ جانی برای شعلهور شدن ندارم.
هوش مصنوعی: در ذهنم آرزویی دارم که فقط روی کاغذ نمایان است، مثل دلی که یک صفحه را با رنگ امید پر کردهام.
هوش مصنوعی: زیان من ثمراتی دارد، چون می که هر چه از خود کاستهام، به بیخودیام افزودهام.
هوش مصنوعی: هیچ کس نباید در نوعی شگفتی و حیرت به لذتی برسد که به سختی و رنج بیفتد. هر یک از ما که در زیر بار مشکلات قرار میگیرد، در نهایت دچار خستگی و فرسودگی میشود.
هوش مصنوعی: چشم از خودم بستهام و با خیال راحت در دنیای دوگانه سیر میکنم. این چه نوع پروازی است، ای خدا، وقتی که هنوز بالهایم را باز نکردهام؟
هوش مصنوعی: من هیچ وابستگی به این دنیا و دنیای دیگر ندارم. در این وضعیت ناامیدی، تلاشم به مانند کوشش بیهودهای است که به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: هرچند که نتوانستم به جایی برسم و امیدم قطع شده، اما حسرت هنوز از مسیری که عبور کردهام آگاه است.
هوش مصنوعی: من در نبود خودم، مانند گرد و غبار در حال حرکت هستم و نمیدانم این پرواز تا کجا ادامه خواهد داشت. من به آلودگی و زوال خود آگاه هستم و سرنوشتم نامشخص است.
هوش مصنوعی: تأثیر درد و رنج را بر خود نمیپذیرم، چرا که نشانهای از آرامش و راحتی در زندگیام وجود دارد. در پس پرده، با دستانی به هم فشرده، به انتظار نشستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ می دانی که دیشب در غمش چون بوده ام
مرغ و ماهی خفته و من تا سحر نغنوده ام
بسکه آتش در جهان افکنده ام از سوز عشق
آسمانی در هوا از دود دل افزوده ام
پرده از خون جگر بر روی دفتر بسته ام
[...]
فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام
تا به پشت پاره ای این دشت می پیموده ام
بسکه بی آرامم از هجرت به هر مژگان زدن
از کتاب دیده فال دیدنت بگشوده ام
بر نتابد خودنمایی وضع ما آزادگان
[...]
ازکتاب آرزو بابی دگر نگشودهام
همچو آه بیدلان سطری به خون آلودهام
موج را قرب محیط از فهم معنی دور داشت
قدردان خود نیام از بسکه با خود بودهام
بیدماغی نشئهٔ اظهارم اما بستهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.