بهروینسخهٔهستیکه نیست جز تب وتاب
نوشتهاند خط عافیت به موج سراب
گرآرزو شکنی میشود عمارت دل
شکست موج بود باعث بنای حباب
دلیل غفلت ما نیست غیروحشت عمر
صدای آب ندارد به جز فسانهٔ خواب
که میخورد غم ویرانی عمارت هوش
بنای خانهٔ زنجیر ما مباد خراب
بهجز شکستگیام قبلهٔ نیازی نیست
سرحباب مرا موج بس بود محراب
درین چمنکهگلش پرفشانی رنگست
گشودن مژه مفت است جلوهای دریاب
ز موج، پرده به روی محیط نتوان بست
تو چشم بستهای، ای بیخبر کجاست نقاب
به حبیب ساخت هوس تا تلاش پیش نرفت
کمند موج به چین آرمید و شد گرداب
غم ثبات طرب زین بساط نتوان خورد
بس است ریگ روان گوهر محیط سراب
به فکر مزرع بیدل چرا نپردازی
اگر به ابر کرم صرفهایست برق عتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به تأمل در زندگی و گذران عمر اشاره دارد. شاعر با بیان اینکه در دنیای پر تلاطم و فریبنده، عافیت تنها در سرابها نهفته است، به غیرواقعی بودن آرزوها و هدفها میپردازد. او میگوید که اگر آرزوها شکسته شوند، ممکن است دل فرد ویران شود و مانند حبابی در برابر امواج زندگی بشکند. همچنین اشاره میکند که غفلت از واقعیتها فقط به خواب و خیالی ختم میشود که در آن خبری از حقیقت نیست. در پایان، شاعر به مقایسه دو وضعیت: سرحالی و خمودگی میپردازد و به اهمیت بیداری و آگاهی از واقعیات زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در این دنیا که فقط پر از نوسانات و هیجانهاست، بر روی ورق وجود، خطی از آرامش و ایمنی نوشتهاند که در حقیقت، فقط یک تصویر فریبنده و غیرواقعی است.
هوش مصنوعی: اگر آرزوها را بشکنی، دل انسان ویران میشود، چون موجی که باعث شکلگیری حباب است.
هوش مصنوعی: ما به دلیل غفلت خود، عمر را مانند چیزی ترسناک میبینیم که صدا ندارد و تنها داستان خوابهای ما را روایت میکند.
هوش مصنوعی: سقوط و ویرانی فکر و عقل را به دیده نمیآوریم و از خراب شدن بنیاد زندگیامان به شدت پرهیز داریم.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که دارم، شکستگیام است و نیازی به قبله ندارم. موجی که به من میرسد، برای من کافی است تا مانند محراب باشد.
هوش مصنوعی: در این گلزار که گلها با رنگ و رو نمایان هستند، بیهوده است که چشمهایمان را باز کنیم؛ زیبایی را باید با دل دید.
هوش مصنوعی: از امواج دریا نمیتوان پردهای بر روی فضای اطراف کشید. تو چشمانت را بستهای و نمیدانی که واقعیت کجاست.
هوش مصنوعی: محبت باعث ایجاد آرزوها میشود، اما تلاش برای رسیدن به آنها پیش نمیرود. همچون امواجی که در دریا آرام میگیرند و تبدیل به گرداب میشوند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه را نمیتوان در این محفل شاد بهطور ثابت نگه داشت، زیرا مانند ریگ روان، بیثبات و متغیر است، و گوهر حقیقت مانند سراب میماند که در دریا دیده میشود اما واقعی نیست.
هوش مصنوعی: چرا به فکر تلاش و زحمت زندگی خود نیستی، اگر باران رحمت و نعمت فراوانی بر تو降نمیشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.