دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس
بیستون یک ناله میگردد ز فرهادم مپرس
نام هم مفت است، عنقا بشنو و خاموش باش
صد عدم از هستی آن سویم ز ایجادم مپرس
محفلآرای حضورم خلوت نسیان اوست
گو فراموشم نخواهی هیچش از یادم مپرس
پهلویخودمیخورم چون شمعو ازخود میروم
رهنورد وادی تسلیمم از زادم مپرس
تهمت تشویش نتوان بر مزاج سایه بست
خواب امنی دارم از عجز خدادادم مپرس
تا مژه در جنبش آید عافیت خاکستر است
شمع بزم یأسم از اشک شررزادم مپرس
همچو طاووسم به چندین رنگ محو جلوهای
نقش دامم دیدی از نیرنگ صیادم مپرس
کس در این محفل زباندان چراغکشته نیست
از خموشی سرمه گردیدم ز فریادم مپرس
آب در آیینه بیدل حرف زنگار است و بس
سیل اگر گردی سراغ کلفتآبادم مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نالهای از دل شاعر است که از احساسات عمیق و درونی خود صحبت میکند. او به وضعیت خود و رابطهاش با زندگی و حیات اشاره دارد. در ابیات، شاعر از درد و ندامت خود میگوید و به نوعی از عدم و تنهایی صحبت میکند. او همچنین به فراموشی و نسیان اشاره میکند و به حالت تسلیم خود در برابر هستی میپردازد. احساس ضعف و عجز او در برابر قدرت خدادادی و همچنین نیش و کنایههایی که از دیگران میخورد، در این اشعار به وضوح حس میشود. شاعر به دقت وضعیت خود را بررسی میکند و از برخوردهای ظاهری و غیرواقعی میگوید و در نهایت از معنای زندگی و حقیقت درون میپرسد.
هوش مصنوعی: دل من به شدت ناراحت و پریشان است، اما از من نپرس که چرا. مانند بلبل که در کنار کوه بیستون ناله میزند، من نیز در وجود خود فریاد میزنم، اما دلیلش را نمیتوانی از من بپرسی.
هوش مصنوعی: به نام من اهمیت چندانی ندارد، به داستان مرغ عنقا توجه کن و خاموش بمان. از وجود من چیزی نپرس که من از عدم به وجود آمدهام.
هوش مصنوعی: محفل من به خاطر وجود دیگران زینت یافته، که باعث شده به فراموشی عمیق دچار شوم. اگر میخواهی از من بپرسی که او را فراموش کردهام یا نه، بهتر است هیچ وقت این سوال را نپرسید.
هوش مصنوعی: من چون شمعی در خودم میسوزم و از خودم بیرون میروم. راهی در دامن تسلیم دارم و نپرس از کجا آمدهام.
هوش مصنوعی: اتهام و نگران کردن نمیتواند بر روح و روان من تأثیر بگذارد. من خواب آرام و اطمینانی دارم که از ناتوانی و نیازمندیام به خداوند ناشی شده، بنابراین از من در این رابطه سوال نکن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مژههای چشم حرکت کنند، آرامش به مانند خاکستر است و شمع در مراسم غم، از اشکهای من و تو به وجود میآید. نپرس که چه وضعیتی دارم.
هوش مصنوعی: من به زیباییهای بسیار شبیه طاووس هستم، اما در این میان، ناپدید شدنم به خاطر جلوههایی است که کنجکاوی تو را نسبت به دامها و نیرنگهای شکارچی من مختل میکند. از من در مورد این بازیهای شیطانی سؤال نکن.
هوش مصنوعی: هیچکس در این جمع نیست که به زبانآوری و ادبیات آگاه باشد. من از شدت سکوت و ناراحتی، مثل سرمهای سیاه شدم. درباره فریادهایم از من نپرس.
هوش مصنوعی: آب در آیینه نشاندهنده زشتیها و عیوب است و هیچ چیز دیگری در آن دیده نمیشود. اگر به دنبال موفقیت و خوشبختی هستی، از کسی که به سختی کار میکند، سوال نکنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس
پنبه تا گوشت نیفشارد ز فریادم مپرس
مدعای عجزم از وضع خموشی روشن است
لبگشودن میدهد چون ناله بر بادم مپرس
جوهر تعمیر پروازست سر تا پای شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.