از ما پیام وصل تهیکرد جای ما
آخر به ما رسید ز جانان دعای ما
موجگهر خجالت جولانکجا برد
از سعی نارسا به سر افتاد پای ما
با نرگست چه عرض تمنا دهدکسی
دیدیم سرمهایکه نگه شد صدای ما
دامان نازت از چه تغافل شکستهاند
کز ما پر است آینهٔ بیصفای ما
سرمایهٔ حباب به غیر از محیط چیست
آب توآب ما و هوایت هوای ما
پهلو تهی نمودن دریاست ساز موج
خود را دمی ز خود بدر آر از برای ما
وارستهٔ تعلق زنار و سبحهایم
نیرنگ این دو رشته ندوزد قبای ما
برجسته نیست پلهٔ میزان خامشی
یارب به سنگ سرمه نسنجی صدای ما
حرف طمع مباد برون آید از لباس
مطلب به خرقه دوخت سئوالگدای ما
گوهر همان برون محیط است درمحیط
با ما چه میکند دل از ما جدای ما
بیدل به وضع خلق محال است زیستن
بیگانگی اگر نشود آشنای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی ابراز احساسات عاشقانه و درد جدایی است. شاعر از کمبود ارتباط با معشوق و دعاهای خود برای وصال میگوید. او احساس میکند که تلاشهایش بینتیجه مانده و ناتوانی خود را در جلب توجه معشوق بیان میکند. در عین حال، شاعر به زیبایی و ظرافت معشوق اشاره کرده و از حالتهای ناپایداری عشق و زندگیاش در این جدایی سخن میگوید. او به مفهوم تعلق و بیتعلق بودن، و تضاد میان دنیای درونی و بیرونی خود اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که زندگی بدون آشنایی و وصال معشوق ممکن نیست.
هوش مصنوعی: ما از هم جدا شدیم و پیام محبت ما به کسی نرسید، اما در نهایت دعای ما به محبوبمان رسید و او را به یاد ما آورد.
هوش مصنوعی: آب دریا بهراستی از جایی که ما نتوانستیم به حقایق عمیق دست پیدا کنیم، خجالت میکشد و این باعث میشود که ما در تلاشهای ناتوان خود، به جایی برسیم که پاهایمان به زمین نمیرسند.
هوش مصنوعی: با نرگس تو چه خواستهای میتوان مطرح کرد؟ ما فقط صدای خود را شنیدیم که در خاموشی نگاه تو گم شد.
هوش مصنوعی: چرا زیبایی و ظرافت تو را نادیده گرفتهاند، در حالی که دلمان پر است از بیوفایی و مشکلاتی که در آینهی دل ما نمایان شده است؟
هوش مصنوعی: بخار حباب که به خودی خود ارزشی ندارد، تنها به محیطی که در آن قرار دارد اهمیت میدهد. آب و هوای تو، آب و هوای ما نیز هست، یعنی ما به تو وابستهایم و به نوعی در یک شرایط مشترک زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم آن است که در زندگی، مانند دریا که تنها به خاطر امواجش آرامش خود را پیدا میکند، ما نیز باید گاهگاهی از خودمان فاصله بگیریم و به دیگران فکر کنیم. زمانی را برای اندیشیدن به نیازها و خواستههای دیگران اختصاص دهیم.
هوش مصنوعی: ما از وابستگیهای دنیوی و تظاهر به مذهبی بودن، آزاد و رها هستیم و این دو چیز نمیتوانند به ما زنجیری ببندند یا ما را فریب دهند.
هوش مصنوعی: خاموشی و سکوت، درجه و مقامی ندارد، ای خدا! صدای ما را با سنگ سرمه نسنجد.
هوش مصنوعی: نیازی نیست که به دنبال طمع باشی و آن را به زبان بیاوری، زیرا سوال و درخواست ما به گونهای در لایههای عمیق ایمان و صفای دلی ما دوخته شده است.
هوش مصنوعی: گوهر، همان چیز درونی است که خارج از محیط قرار دارد. دل ما چه بلایی بر سر ما میآورد در حالی که از ما جدا شده است؟
هوش مصنوعی: زندگی در میان مردم برای بیدل غیر ممکن است، مگر اینکه بیگانگی از میان برود و آنها به ما نزدیک شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ما به ناز مینگرد دلربای ما
بیگانهوار میگذرد آشنای ما
بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
[...]
ای غافل از بلای دل مبتلای ما
جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما
ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم
آری مقیّدست به زلف تو پای ما
حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند
[...]
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
صبح جهان بود نفس غم زدای ما
جان تازه می شود زدم جانفزای ما
بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی
هر کس شنید ناله دردآشنای ما
ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند
[...]
گرد فتادگی شده بال همای ما
منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
با چاکهای سینه به محشر نمی رویم
تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.