گنجور

 
بیدل دهلوی

از ما پیام وصل تهی‌کرد جای ما

آخر به ما رسید ز جانان دعای ما

موج‌گهر خجالت جولان‌کجا برد

از سعی نارسا به سر افتاد پای ما

با نرگست چه عرض تمنا دهدکسی

دیدیم سرمه‌ای‌که نگه شد صدای ما

دامان نازت از چه تغافل شکسته‌اند

کز ما پر است آینهٔ بی‌صفای ما

سرمایهٔ حباب به غیر از محیط چیست

آب توآب ما و هوایت هوای ما

پهلو تهی نمودن دریاست ساز موج

خود را  دمی ز خود بدر آر از برای ما

وارستهٔ تعلق زنار و سبحه‌ایم

نیرنگ این دو رشته ندوزد قبای ما

برجسته نیست پلهٔ میزان خامشی

یارب به سنگ سرمه نسنجی صدای ما

حرف طمع مباد برون آید از لباس

مطلب به خرقه دوخت سئوال‌گدای ما

گوهر همان برون محیط است درمحیط

با ما چه می‌کند دل از ما جدای ما

بیدل به وضع خلق محال است زیستن

بیگانگی اگر نشود آشنای ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عبید زاکانی

در ما به ناز می‌نگرد دلربای ما

بیگانه‌وار میگذرد آشنای ما

بی‌جرم دوست پای ز ما درکشیده باز

تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما

با هیچکس شکایت جورش نمیکنم

[...]

ابن حسام خوسفی

ای غافل از بلای دل مبتلای ما

جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما

ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم

آری مقیّدست به زلف تو پای ما

حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند

[...]

شیخ بهایی

مرحبا ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علت های ما

صائب تبریزی

صبح جهان بود نفس غم زدای ما

جان تازه می شود زدم جانفزای ما

بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی

هر کس شنید ناله دردآشنای ما

ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

گرد فتادگی شده بال همای ما

منت نمی کشد ز کسی مدعای ما

با چاکهای سینه به محشر نمی رویم

تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما

حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه