گنجور

 
بیدل دهلوی

وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا

مشق تمکین لفظ‌گردانید مضمون مرا

گریه توفان‌کرد چندانی‌که دل هم آب شد

موج سیل آخر به دریا برد هامون مرا

داده‌ام ازکف عنان و سخت حیرانم‌که باز

ناکجا راند محبت اشک‌گلگون مرا

زین عبارتهاکه حیرت صفحهٔ تحریر اوست

گر نفهمی می‌توان فهمید مضمون مرا

ناخن تدبیر را بر عقدگوهر دست نیست

موج می مشکل‌گشاید طبع محزون مرا

چون‌شرر روزو شبم‌کرد رم کم‌فرضیی‌است

گردشی در عالم رنگ است گردون مرا

دل هم از مضمون اسرارم عبارت‌ساز ماند

آینه ننمود الا نقش بیرون مرا

یکقدم‌وارم‌چواشک‌ازخودروانی‌مشکل‌است

ای تپیدن‌گر توانی آب کن خون مرا

زیردست التفات چتر شاهی نیستم

موی سر در سایه پرورده است مجنون مرا

تا فلک یک مدّ آهم نارسا آهنگ نیست

سکته معدوم‌است مصرعهای‌موزون مرا

تارگیسو نیست بیدل رشتهٔ تسخیر من

از زبان‌ مار باید جست فسون مرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۲۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصر بخارایی

نرگس مستت نشانده همچو گل در خون مرا

کی رود چون غنچه مهر تو ز دل بیرون مرا

روی خود بر رو نهد، صبح ابد لیلی تو را

بوسه‌ای بر رو زند، روز جزا مجنون مرا

همچو گردونم ز دل بیرون نیاید مهر تو

[...]

محتشم کاشانی

من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا

ورنه شهبازی ز چنگت می‌کشد بیرون مرا

زود می‌بینی رگ جانم به چنگ دیگری

گر نوازش می‌کنی زین پس به این قانون مرا

آن که دی بر من کشید از غمزه صد شمشیر تیز

[...]

صائب تبریزی

در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا

شست یاد کوثر از دل آن لب میگون مرا

از تماشای رخش چون چشم بردارم، که هست

چهره گلرنگ او گیرنده تر از خون مرا

خط آزادی طمع زان روی نوخط داشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

بسکه‌ وحشت کرده‌ است آزاد مجنون‌ مرا

لفظ نتواند کند زنجیر مضمون مرا

در سر از شوخی نمی‌گنجد گل سودای من

خم حبابی می‌کند شور فلاطون مرا

داغ هم در سینه‌ام بی‌حسرت دیدار نیست

[...]

عمان سامانی

می دهی ساغر به یاد آن لب میگون مرا

ساقی امشب می کنی تا کی به ساغر خون مرا

مدعی پیوسته گوید عیب او غافل که عشق

چهره لیلی نمود از دیده مجنون مرا

در درون خلوت دل عشق آن زیبا جمال

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه