نسبت لعل که داد این همه سامان صدف
شور در بحر فکنده است نمکدان صدف
عرق شرم همان مهر لب اظهار است
بخیه دارد ز گهر چاک گریبان صدف
ترک مطلب کن و از کلفت این بحر برآ
نیست جز بستن لب، چیدن دامان صدف
به قناعتکدهام ره نبرد صحبت غیر
ضبط آغوش خود است الفت احسان صدف
نتوان مایهٔ اسباب طرب فهمیدن
اشک چندی گرهٔ دیده حیران صدف
بگذر از حاصل این بحر که بیعبرت نیست
بعد تحصیل گهر وضع پشیمان صدف
در شکست جسد آرایش تعمیر دلست
نیست بیسود گهر تاجر نقصان صدف
اینقدر حاصل آرام درین بحر کراست
ای گهر آب شو از خجلت سامان صدف
کام تقلید ز نعمت نبرد بهرهٔ ذوق
غیر ریزش نبود درخور دندان صدف
اشک شوخ است به ضبط مژه گیرم بیدل
طفل چندی بنشانم به دبستان صدف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و ارزش لعل (یک نوع سنگ قیمتی) اشاره میکند که با اثرگذاریاش در دریا، آن را به نمکدان صدف تشبیه میکند. او به شرم و محبت لبها پرداخته و نشان میدهد که صدف به خاطر گوهر خود دچار درد و چاک شده است. شاعر به لزوم ترک مسائلی که به او ضرر میزنند اشاره کرده و میگوید که در قناعت و دوری از جمعهای غیر مفید، آرامش واقعی را میتوان یافت. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که نباید تنها به ظاهر و دستاوردهای دنیوی بسنده کرد و در نهایت، به نتایج بیفایده بعضی تلاشها میپردازد و میگوید که باید از این مسائل عبرت گرفت. در انتها، شاعر به زیبایی و حیرت صدف به عنوان نگهدارنده گوهری گرانبها میپردازد و به تلخندی از عدم درک درست زیباییها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیبایی و ارزش جواهراتی دارد که در صدفها نهفتهاند. آنچه که در دریا تولید میشود، مانند لعل و جواهر، نشانهای از ثروت و شکوه است که در دل صدفها وجود دارد. صدفها، با وجود اینکه خودشان ساده و معمولی به نظر میرسند، در واقع میتوانند گنجینههای با ارزشی را در خود جای دهند و آن را به دنیا عرضه کنند. این ذوق و زیبایی در دل همین صدفها پنهان است که توجه را جلب میکند.
هوش مصنوعی: عرق شرم، نشانگر عشق و محبت است که به خاطر آن، دلها دچار تپش و هیجان میشوند. مانند جواهری که در دل صدف پنهان شده و زخم چاک گریبانش را میپوشاند.
هوش مصنوعی: از پرداختن به موضوعات بیهوده دست بردار و از عمق این دریا به جایی نخواهی رسید جز سکوت و جمعآوری دستاوردهای اندک.
هوش مصنوعی: من در مکان قناعت خود برای هیچکس جا نیست و تنها صحبت از آغوش خودم است که دوستی و محبت را در دل میپروراند.
هوش مصنوعی: اشکهای بیاختیار چشم، مانند مرواریدهایی در صدف، نمایانگر درد و غم هستند و هیچ چیز نمیتواند شادی و خوشحالی را از این دل آشفته دوباره بسازد.
هوش مصنوعی: از نتیجهی این دریا بگذر که در آن درسی نیست. بعد از به دست آوردن گوهر، صدف تنها باعث پشیمانی میشود.
هوش مصنوعی: در ناتوانی جسمی، ترمیم روح و دل اهمیت ندارد. بدون ارزش، مانند مروارید در صدف، هیچ فایدهای ندارد و فقط به نقص اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هرقدر که آرامش و زیبایی در این دریا وجود دارد، ای گوهر! از شرم چنان دلیلی برای پنهان بودن، به آب بپیوند و از صدف خود خارج شو.
هوش مصنوعی: خواهش در تقلید از نعمت، سبب نمیشود که طعم و لذت واقعی را بچشیم. اگر چیزی از آنِ خود نباشد، نمیتواند به اندازهای ارزشمند باشد که بتوانیم آن را به خوبی و با لذت مصرف کنیم.
هوش مصنوعی: چشمانم مثل دانههای مروارید است که با اشکهایم درخشان میشوند. به همین خاطر میخواهم چندی از غصهها و دردهایم را کنار بگذارم و به آرامش برسم، مثل کودکانی که به مهدکودک میروند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جای آن استکه بالد گهر شان صدف
بحر در قطرگی اینجا شده مهمان صدف
عزلت از حادثهٔ دهر برون تاختن است
موج دریا نشود دست و گریبان صدف
نیست در عالم بیمطلبی اسباب دویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.