گنجور

 
بیدل دهلوی

هرکجاکردم به یاد سجده‌ات ساز رکوع

چون مه نو تا فلک رفتم به پرواز رکوع

پیش از آن کز خاک من بالد نهال زندگی

می‌رسد از بار دل در گوشم آواز رکوع

پیچ و تاب موجها یکسرگهرگردیدن است

سجده انجام است هر جا دیدی آغاز رکوع

شخص تسلیمی ز پرواز هوسها شرم‌دار

با هوا کاری ندارد سرنگون تاز رکوع

ما ضعیفان را به سامان سلیمانی بس است

سجده ایجاد نگین و خاتم انداز رکوع

گر منافق از تواضع صاحب دین می‌شود

تیغ هم خواهد نمازی شد به پرداز رکوع

راست می‌تازم چو اشک از دیده تا دامان خاک

بر نمی‌دارد دماغ سجده‌ام ناز رکوع

سرکشیها زین ادا آغوش رحمت می‌شود

دیگر ای غافل چه می‌خواهی ز اعجاز رکوع

پیکرت خم‌ کرد پیری از فنا غافل مباش

سخت نزدیکست بیدل سجده با ساز رکوع

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه