هیهات دم بازپسین عرض ادب برد
رشک نفسم سوخت که نام تو به لب برد
بر عالم فطرت دل بیدرد ستم کرد
نشکستن این شیشه قیامت به حلب برد
فرصت نرسانید به مقصد نفسم را
این شمع پیام سحری داشت که شب برد
ای غنچه دو دم تنگی دل مغتنم انگار
زین غمکده هرگاه الم رفت طرب برد
فریاد که بی مطلبی پیش نبردم
همت خجلم کرد ز جایی که طلب برد
چون شمع به بیماری دل ساخته بودم
فرصت به تکلف عرقی کرد که تب برد
قاصد، نشوی منفعل لغزش مستان
خواهد همه جا نامهٔ ما برگ عنب برد
درد طلب عشق در آفاق که دارد
کم نیست که لیلی غم مجنون به عرب برد
گر مرگ نمیبود غم خلق که میخورد
صد شکر که اینجا همهکس روز به شب برد
این آدم وحوا شرف نسبت هستی است
بیدل نتوان پیش عدم نام نَسَب برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و احساس عمیق شاعر نسبت به عشق و زندگی است. شاعر در ابتدا از احساسات خود سخن میگوید و میخواهد به محبوبش ادای احترام کند، اما حسرت و درد درونش او را میسوزاند. او به ناتوانی خودش در رسیدن به مقصودش و عدم توانایی در بیان خواستههایش اشاره میکند. همچنین به زحمات و وابستگیهای ناشی از عشق اشاره میکند و از مشکلات و دردهای آن سخن میگوید. شاعر در نهایت به وجود رابطهای معنوی میان انسان و وجود اشاره میکند و ابراز میکند که در برابر عدم و عدم وجود نمیتواند نسبتی برای خود برگزید.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به سادگی تسلیم شوم. وقتی آخرین بار به تو سلام کردم، حسرتی در دل داشتم که چقدر برای نام تو اشتیاق دارم و این حس مرا میسوزاند.
هوش مصنوعی: دل بیدرد بر جهان طبیعی ظلم و ستم کرد و نشکستن این شیشه که نماد قیامت است، به حلب منتقل شد.
هوش مصنوعی: نفس من نتوانست به هدفش برسد و این شمع پیغام سحرگاهی داشت که شب را سپری کرد.
هوش مصنوعی: ای گل، از آنجا که دل در تنگی و سختی است، باید قدر این روزهای سخت را بدانی؛ زیرا در این روزها که غم و اندوه هست، وقتی که غم از میان برود، شادی و نشاط به اوج خواهد رسید.
هوش مصنوعی: فریاد میزنم که بیدلیل پیش نرفتم، و این احساس شرمندگی من را در جایی که نیاز داشتم، متوقف کرد.
هوش مصنوعی: من در دل دچار غم و اندوه بودم و مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، با تلاش و مشقت به خود عرقی زدم تا از شدت تب و بیماری بکاهم.
هوش مصنوعی: پیامآور، اگر نسبت به لغزشهای مستانه بیتوجه باشی، در همه جا نامهٔ ما مثل برگ انگور خواهد بود.
هوش مصنوعی: دردی که از عشق در جهان وجود دارد کم نیست، و این غم لیلی و مجنون را به سرزمین عرب برده است.
هوش مصنوعی: اگر مرگ وجود نمیداشت، غم انسانها که به آن دچارند را به راحتی میتوانستیم شاد و شیرین تصور کنیم، زیرا در این دنیا هر کس روز را به شب میبرد و زندگی میگذرانَد.
هوش مصنوعی: آدم و حوا برترین مقام را در برابر هستی دارند و نمیتوان به عدم و نیستی نسبت و نسبی داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.