شدی پیر وهمان دربند غفلت میکنی جان را
بهپشت خمکشی تاکی چوگردون بار امکان را
رباضت غره دارد زاهدان را لیک ازبن غافل
گه از خود گر تهی گشتند برگردند همیان را
بود ساز تجرد لازم قطع تعلقها
برش رد به عرض بینیامی تیغ عریان را
مروتگر دلیل همت اهلکرم باشد
چرا بر خاک ریزد آبروی ابر نیسان را
جهان از شور دلها خانهٔ زنجیر خواهد شد
میفشان بیتکلف دامن زلف پریشان را
به ذوق کامرانیهای عیشآباد رسوایی
ز شادی لب نمیآید به هم چاکگریبان را
دل از سطر نفس یکسرپیام شبهه میخواند
دبیر ناز بر مکتوب ما ننوشت عنوان را
مروتکیشی الفت، وفا مشتاق بوداما
غرور حسن رنگ ما تصورکرد پیمان را
به مضراب سبب آهنگ اسرارم نمیبالد
پریدنهای چشمم بال نگرفتهست مژگان را
به جزتسلیم، ساز جرأت دیگر نمیبینم
خمیدن میکشد بیدل کمان ناتوانان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دغدغهها و تجربیات انسانی در مواجهه با دنیا و امور روحانی میپردازد. شاعر از غفلت و بیخبری انسانها از حقیقت وجودی خود سخن میگوید و انتقاد میکند که چگونه افراد بهجای توجه به امور معنوی و حقیقت زندگی، درگیر اموری سطحی میشوند. او همچنین به مفهوم مروت و وفا اشاره دارد و از تضاد بین ظاهر و باطن انسانها مینویسد. در این اثر، بیان میشود که انسانها باید از تعلقات دنیوی رها شوند تا به حقیقت و عمق وجود خود پی ببرند و با تعمق بر زندگی، از زنجیرهای غفلت رها گردند. شاعر به اهمیت خلوص نیت و آگاهی در زندگی میپردازد و حسرت بر نبود صداقت و وفا در روابط انسانی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: تو به پیری رسیدی و هنوز در فکر چیزهای بیهوده هستی، در حالی که جانت را به دوش میکشی. تا کی میخواهی بار زندگی را چنین به دوش باری؟
هوش مصنوعی: زاهدان به زهد و ریاضت خود فخر میکنند، اما از حقیقت خود غافل هستند. زمانی که از خود خالی شدند و به باطن خود نگریستند، دوباره به دنیای مادی و مال و ثروت روی خواهند آورد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حالت خالص و رها شدن از وابستگیها، باید از دلبستگیها گذر کرد و به عمق معنوی و آرامشی که در وجود دارد، دست یافت. این فرآیند نیازمند شهامت و تیزی فکر است که موانع را از میان بردارد.
هوش مصنوعی: اگر جوانمردی و بزرگواری به تلاش و تلاش اهل کرم وابسته باشد، پس چرا باید آبروی باران بهاری همچون ابر نیسان را بر زمین بریزند؟
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر شور و احساسات دلها دچار زنجیر و محدودیت خواهد شد، پس بیهیچ تردیدی و با آزادی، دامن موهای پریشان خود را به وسعت بیفکن.
هوش مصنوعی: در این بیت شخصیت شاعر به احساس شادمانی و خوشبختی اشاره دارد، که آنقدر غرق در لذتهای زندگیش است که از بیان شادی و خوشحالی خود هم شرمنده میشود. او در این حالت، حتی از نشان دادن نشانههای شادی خود مثل چاک کردن لباسی که برایش مهم است، نیز خودداری میکند. در واقع، این شعر نمایانگر تضاد بین خوشی و عواقب آن است.
هوش مصنوعی: دل از نفس خود پیامی میگیرد و در این پیام، نشانههای تردید وجود دارد. نویسنده با ظرافت و ناز، بر روی نامهی ما عنوانی ننوشته است.
هوش مصنوعی: ودادگی و انسانیت در عشق، به وفاداری تمایل داشتند، اما زیبایی و خودپسندی ما باعث شد که راز دلبستگی را به گونه دیگری برداشت کنند.
هوش مصنوعی: چشمهای من به علت نواختن و ریتم خاصی که دارد، نمیتواند به رازهای عمیق توجه کند، و مژگان من همچون پرندهای که نتوانسته پرواز کند، به بلندای آسمان نرسیده است.
هوش مصنوعی: جز تسلیم، هیچ نوع شجاعت و جسارتی نمیبینم. در حالی که ضعیفان به راحتی خم میشوند، من بیدل (دلشکسته) با کمان کارشکنی را حس میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو بگشاید نگار من دو بادام و دو مرجان را
بدین نازان کند دل را بدان رنجان کند جان را
من و جانان به جان و دل فرو بستیم بازاری
که جانان دل مرا داده است من جان داده جانان را
چو نار کفته دارم دل بنار تفته آگنده
[...]
چو عاشق شد دل و جانم رخ و زلفین جانان را
دل و جان را خطرنبود دل این را باد و جان آنرا
من از جانان دل و دین را به حیلت چون نگه دارم
که ایزد بر دل و جانم مسلط کرد جانان را
نگارینی که چون بینی لب و دندان شیرینش
[...]
زهی سر بر خط فرمان تو افلاک و ارکان را
چوچابک دست معماری است لطفت عالم جان را
ز ابر طبع لولوء بخش و باد لطف تو بوده
بروز مفلسی بنشانده ی دریا و عمان را
تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم
[...]
رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان
به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
بدم بیعشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی
[...]
گه از می تلخ میکن آن دو لعل شکرافشان را
که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را
کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم
زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را
بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.