فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «دل هجران زده از سیر گلستان سیر است» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.
حرف آخر قافیه
شماره ۱: الهی ره نما سوی خود این مدهوش غافل را
شماره ۲: درونم بیتو شد دریای خون از شوق دیدنها
شماره ۳: چنان به پیش فلک نالم از غمت شبها
شماره ۴: ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
شماره ۵: چنان پرورده آغوش نزاکت در کنار او را
شماره ۶: ای به قربان تو گردند کمان ابروها
شماره ۷: صفای می نگر از جبهه گشاده ما
شماره ۸: بی سرو قدت خاک نشینند چمنها
شماره ۹: نخواهم زان گل رخسار برداری نقابش را
شماره ۱۰: کی به گوش او کند جا ناله های زار ما
شماره ۱۱: داغ تو بود لاله صفت زیب تن ما
شماره ۱۲: مینهد بر سینه، داغم، عشق سیماندامها
شماره ۱۳: پرتو حسن زبس سوخته بال و پر ما
شماره ۱۴: شد بهار و بیخودیم از نشئه جام هوا
شماره ۱۵: مگر به سعی توان دید جسم لاغر ما
شماره ۱۶: تو و بدمستی و رندی و میآشامیها
شماره ۱۷: قانع شده ست دل به تمنای او مرا
شماره ۱۸: سینه صد چاک مانند قفس داریم ما
شماره ۱۹: ایمن از جور حوادث ساخت عجز من مرا
شماره ۲۰: برده سیر آهنگی امشب بر فلک داد مرا
شماره ۲۱: تا گشته است پای خم آرامگاه ما
شماره ۲۲: گشت از اندیشه آن ترک ستم مشرب ما
شماره ۲۳: ما راست ای سرآمد لیلی نگاهها
شماره ۲۴: زهی از باده شوق تو ساغر کاسه سرها
شماره ۲۵: فروغ باده لعلی برافروزد چو رنگش را
شماره ۲۶: چنین در خاک اگر باشد تپش جسم نزارم را
شماره ۲۷: می نماید در شب تاریک راه دور را
شماره ۲۸: هر قدر زور آورد عشقت شکیباییم ما
شماره ۲۹: دل فرهاد درد ناخن اندیشه ما
شماره ۳۰: ساخت درد تازه محو از خاطرم آزارها
شماره ۳۱: بسکه در راه طلب ضعف است دامنگیر ما
شماره ۳۲: چسان بینم به دست غیردامان وصالش را
شماره ۳۳: غمش گرم تپش گه شعلهآسا میکند ما را
شماره ۳۴: نیست باکی زآتش سودا دل شوریده را
شماره ۳۵: ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا
شماره ۳۶: بیا از قید بیدردی دمی آزاد کن ما را
شماره ۳۷: گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما
شماره ۳۸: در عشق دل چو مخزن اسرار شد مرا
شماره ۳۹: نصیبی گر زسوز سینه ام می بود مجنون را
شماره ۴۰: می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا
شماره ۴۱: سوختم در یاد شمع عارض جانانهها
شماره ۴۲: هوای دشت چون افتاد در سر آن پریرو را
شماره ۴۳: چسان عنقا کند با هوشم آهنگ پریدنها
شماره ۴۴: از چشم کم مبین به تن ناتوان ما
شماره ۴۵: زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را
شماره ۴۶: بنگر رخ به آتش می تاب داده را
شماره ۴۷: چشم بستن شمعسان بیتاب میسازد مرا
شماره ۴۸: به خون دیده حسرت سر رشته اند مرا
شماره ۴۹: ترا محرومی ارزانی زآغوش تپیدنها
شماره ۵۰: نباشد عقدهای در خاطر ار ابنای دنیا را
شماره ۵۱: ز سوزنامه من سوخت بال و پر کبوتر را
شماره ۵۲: نشئه می مایه صد درد سر باشد مرا
شماره ۵۳: زدل بیرون می برد یاد ایام شبابم را
شماره ۵۴: به خلق خوش معطر ساز باغ آشنایی را
شماره ۵۵: رنگین کنی زخون جگر گر خیال را
شماره ۵۶: امشب فزود دل ز طپش جوش دیده را
شماره ۵۷: گل با سر بازار بسنجد چو چمن را
شماره ۵۸: که چو سوزن دوختی بر جامه چشم خویش را
شماره ۵۹: هست تا ترک تعلق کرده سامان مرا
شماره ۶۰: سرت گردم به گلشن جلوه ده آن روی چون گل را
شماره ۶۱: نونهال من چو دید آیینه را
شماره ۶۲: میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا
شماره ۶۳: زخلق خوش لقب بیگانه کردی باده نوشان را
شماره ۶۴: غیر رسوایی چه حاصل از بیان ما به ما
شماره ۶۵: فلک به هرزه کمر بسته است جنگ مرا
شماره ۶۶: تهی کردم زاشک و آه امشب سینه خود را
شماره ۶۷: نیست حاجت خط مشکین عارض جانانه را
شماره ۶۸: می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را
شماره ۶۹: کاری نیاید از خرد ذوفنون ما
شماره ۷۰: در سینه نیست دل به خدا ره نبرده را
شماره ۷۱: صاف حسرت زغمت نشئه طراز است مرا
شماره ۷۲: سوز دل در غم عشق تو گواه است مرا
شماره ۷۳: نه در وصال و نه هجران بود قرار مرا
شماره ۷۴: بس که بگذارد زشرم آن مه جبین آیینه را
شماره ۷۵: کی زر دنیا برآرد پریشانی مرا
شماره ۷۶: بی او به دیده گرد کند شیشه ریزها
شماره ۷۷: زبون کی می توان کرد به نیرو چرخ پرفن را
شماره ۷۸: تا زنده ام بود غم عشقش هوس مرا
شماره ۷۹: نمی باشد زمرگ اندیشه ای پرهیزکاران را
شماره ۸۰: حیران تو از هر خم مو دیده خط را
شماره ۸۱: کسی کو چون دل شیر است از جرأت نشان او را
شماره ۸۲: مزاج شعله بود وضوح شوخ و شنگ ترا
شماره ۸۳: ای گنجها ز گوهر یاد تو سینهها
شماره ۸۴: افزود عشق قدر دل دردناک را
شماره ۸۵: رخی زآتش می رشک ایمن ست ترا
شماره ۸۶: چوب قفس نخست زخس می کنیم ما
شماره ۸۷: به پیری نشد چاره گردن کشان را
شماره ۸۸: لایق نبود کینه چرخ اهل صفا را
شماره ۸۹: ز زلف و کاکلت ای نازنین گره بگشا
شماره ۹۰: چه چاره است دل سر زدیده بر زده را
شماره ۹۱: غم بود چاره حریف به غم آموخته را
شماره ۹۲: بی درد بر کنار مریز آب دیده را
شماره ۹۳: گرم دارد شیخ ما با خویشتن هنگامه را
شماره ۹۴: برد یاد او دل غم پیشه را
شماره ۹۵: گردد ز سیر صحرا کی حل مشکل ما
شماره ۹۶: چون حباب از بیخودی شد کام دل حاصل مرا
شماره ۹۷: زبسکه کرده مکرر ثنای واجب را
شماره ۹۸: ره عشق است و نبود خاطر خرسند باب اینجا
شماره ۹۹: از فلک هرگز نخواهم آرزوی خویش را
شماره ۱۰۰: نماید جلوه عکسش ز بس بیتاب دریا را
شماره ۱۰۱: بزم عشق است و قدح کام نهنگ است اینجا
شماره ۱۰۲: همچو گل تنها همین نبود صفا حسن ترا
شماره ۱۰۳: نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را
شماره ۱۰۴: از عکس تو شد گرم طپش تا دل دریا
شماره ۱۰۵: چشم او آشیانه دل ما
شماره ۱۰۶: به عرش عزتم جا داده است اقبال خواریها
شماره ۱۰۷: به نیروی محبت در کنار آرم میانش را
شماره ۱۰۸: آهم گشود تا پر پرواز در هوا
شماره ۱۰۹: ز دست درد مجنونمشربان را در بیابانها
شماره ۱۱۰: آید صدای ناله دل از نگاه ما
شماره ۱۱۱: مگر بگذشت دل آزرده ای با درد ازین صحرا
شماره ۱۱۲: اینقدر در کشتن من سخت استادن چرا
شماره ۱۱۳: قضا چون باعث ایجاد شد آب و گل ما را
شماره ۱۱۴: می دهد طرز نگاهت یاد می نوشی مرا
شماره ۱۱۵: ترسم که خراشد تن نازک بدنم را
شماره ۱۱۶: سخت پر شد در غم عشقت تن محزون ما
شماره ۱۱۷: ساخت هر کس از توکل تکیه گاه خویش را
شماره ۱۱۸: دارد همیشه عشق سخن ناتوان مرا
شماره ۱۱۹: از ترک آرزو بفزاید کمال ما
شماره ۱۲۰: بی طلب آورد مستی دوش دلدار مرا
شماره ۱۲۱: مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را
شماره ۱۲۲: منع نتوان کرد از بی طاقتی سیماب را
شماره ۱۲۳: ز بس دیوانگی کردم به یاد روی او شبها
شماره ۱۲۴: بپوش از دیده نامحرم شهوت عبادت را
شماره ۱۲۵: می کنم در سینه پنهان آه درد آلود را
شماره ۱۲۶: بود دو نرگس آن شوخ بی تحاشی ما
شماره ۱۲۷: چه جان باشد به پیش چشم او دلهای سنگین را
شماره ۱۲۸: پیچ و تاب غم فزاید انبساط مرد را
شماره ۱۲۹: به رویم دیده حیران در فیضی گشود اینجا
شماره ۱۳۰: نمیدانم چرا با من به حکم بدگمانیها
شماره ۱۳۱: نباشد مامنی چون پیکر ما عشق سرکش را
شماره ۱۳۲: آتش به جان فکنده رخت آفتاب را
شماره ۱۳۳: آب شد دریا ز شرم دیده گریان ما
شماره ۱۳۴: بر نمی تابید شرم او حضور شمع را
شماره ۱۳۵: چنان کز شهد و شکر نقل نوشین میشود پیدا
شماره ۱۳۶: دل ندارد تاب صحبت های نامانوس را
شماره ۱۳۷: نادیدن جمال تو مشکل بود مرا
شماره ۱۳۸: باز مستی کرده خون آشام چشمان ترا
شماره ۱۳۹: شب خیالم به خواب دید ترا
شماره ۱۴۰: آه از بیداد چرخ دون که گردید از جفا
شماره ۱۴۱: چشم وحدت بین چو بگشاییم ما همچون حباب
شماره ۱۴۲: شد از یاد گل رویی دلم حسرت نصیب امشب
شماره ۱۴۳: رشک آیدم به عشق خداداد عندلیب
شماره ۱۴۴: مجلس گل گشته رنگین از نوای عندلیب
شماره ۱۴۵: شب هجر است و دستم دشمن پیراهن است امشب
شماره ۱۴۶: مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب
شماره ۱۴۷: هست هر حرف تو شکر را جواب
شماره ۱۴۸: در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب
شماره ۱۴۹: در تن ز بسکه بی تو مرا یافت راه تاب
شماره ۱۵۰: افتاد عکس عارضت ای مه جبین در آب
شماره ۱۵۱: تا هوای اوست دل را در قفس همچون حباب
شماره ۱۵۲: فصل خزان رویم به سیر کنار آب
شماره ۱۵۳: ز سرو یار که در برکشیده ام امشب
شماره ۱۵۴: زور شور گریه ای می شد به خواب
شماره ۱۵۵: خیال غنچه لعلی چو هوشم در سر است امشب
شماره ۱۵۶: به جام می لبی کرد آشنا جانانه ام امشب
شماره ۱۵۷: از تف آه من بسان حباب
شماره ۱۵۸: احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر اوست
شماره ۱۵۹: زهر چشم آلوده بود این باده کاندر جام ریخت
شماره ۱۶۰: مست و بیخود شوخ من افتاده است
شماره ۱۶۱: دل هجران زده از سیر گلستان سیر است
شماره ۱۶۲: آبی ز دانه عنب ای دل چشیدنی است
شماره ۱۶۳: ترا کاری بجز جور و جفا نیست
شماره ۱۶۴: رخ نمودی و جهانی به تماشا برخاست
شماره ۱۶۵: خون خوردن اینقدر پی تحصیل مال چیست؟
شماره ۱۶۶: زدل جز عجز و زاری خوشنما نیست
شماره ۱۶۷: با اشک تا ز دیده به رویم چکیده است
شماره ۱۶۸: دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست
شماره ۱۶۹: هر ناله دل من آواز دلگشایی است
شماره ۱۷۰: نه همین رشک رخ و زلفش گل و سنبل گداخت
شماره ۱۷۱: موسم جوش گل و نسترن است
شماره ۱۷۲: خط پشت لب میگون تو عنوان گل است
شماره ۱۷۳: گر بخرامد، نسیم خلد برین است
شماره ۱۷۴: از دور عشقباز ترا می توان شناخت
شماره ۱۷۵: بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است
شماره ۱۷۶: آنکه میخانه ز انداز نگاهش طرح است
شماره ۱۷۷: رفتن زخود به دشت جنون هادی من است
شماره ۱۷۸: آرامم از خط تو رمیدن گرفته است
شماره ۱۷۹: راه عشق است اینکه در هر گام صد جا آتش است
شماره ۱۸۰: دارم سری که سرخوش صهبای بیخودیست
شماره ۱۸۱: سررشته امل همه ای دل به دست تست
شماره ۱۸۲: لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچه است
شماره ۱۸۳: دل ز پهلوی تن خاکی است گر بیدار نیست
شماره ۱۸۴: عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده است
شماره ۱۸۵: جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل است
شماره ۱۸۶: چون نیاساید دل از هجر بتان در زیر پوست
شماره ۱۸۷: بسکه گرد کلفتش بسته است راه از شش جهت
شماره ۱۸۸: گل در چمن چو عارض او دلفریب نیست
شماره ۱۸۹: از صفای خاطر ما هیچکس آگاه نیست
شماره ۱۹۰: دیده از فیض تو پریخانه شده است
شماره ۱۹۱: بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نیست
شماره ۱۹۲: از باده غنچه دل آن سیمبر شکفت
شماره ۱۹۳: مایه ای از خون دل و زگریه سامانی نداشت
شماره ۱۹۴: عشق آنجا کز پی ایجاد عالم رنگ ریخت
شماره ۱۹۵: در جهان بی اعتباری اعتبار عاشقی است
شماره ۱۹۶: ببازد غنچه رنگ از خجلت لعل قدح نوشت
شماره ۱۹۷: محتسب امشب سبوی باده ام را پاک ریخت
شماره ۱۹۸: دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست
شماره ۱۹۹: بوالهوس را راز عشق او نهفتن رسم نیست
شماره ۲۰۰: تا هوای شمع رویت در سر پروانه است
شماره ۲۰۱: همتم تا دست پر زور هوس پیچیده است
شماره ۲۰۲: بسکه رنگین جلوه از لخت دل شیدای ماست
شماره ۲۰۳: دل و ستم ز کار افتاد از پرکاری چشمت
شماره ۲۰۴: هر کس محروم از جوانی است
شماره ۲۰۵: از گفتگو اشاره به دل آشناتر است
شماره ۲۰۶: شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم نداشت
شماره ۲۰۷: با بال شوق در چمن قدس طایر است
شماره ۲۰۸: دل که بزم عشقبازی را بسامان چیده است
شماره ۲۰۹: بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیست
شماره ۲۱۰: در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست
شماره ۲۱۱: شکست رنگ نگارم شد از شراب درست
شماره ۲۱۲: یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
شماره ۲۱۳: مهربانیهای پنهان را مزاج کاین ازوست
شماره ۲۱۴: بی او هجوم غم دل بی کینه را شکست
شماره ۲۱۵: باغ خوش از سبزه و ز سنبل از آنهم خوشتر است
شماره ۲۱۶: ذوق درویشی ام از عالم اسباب بس است
شماره ۲۱۷: خط آزادی است دل را خط مرغوب لبت
شماره ۲۱۸: در حقیقت مقصد جسم و مراد دل یکی است
شماره ۲۱۹: هر کرا دل بی غبار کینه است
شماره ۲۲۰: حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت
شماره ۲۲۱: پرده از کار تو بی باکی صهبا برداشت
شماره ۲۲۲: برای منصب خاشاک روبی نجف است
شماره ۲۲۳: لب چو مینا بگشود انجمنی خندان ساخت
شماره ۲۲۴: می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است
شماره ۲۲۵: دشمن جان و تنش تاج زر است
شماره ۲۲۶: اضطرابم آتش رخسار او را دامن است
شماره ۲۲۷: هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای است
شماره ۲۲۸: وارستگی از خویش ترا رهبر فیض است
شماره ۲۲۹: دل که کارش با کریم افتاده در فرخندگی است
شماره ۲۳۰: صفای پیکرت آئینه دار مهتاب است
شماره ۲۳۱: بیا که موسم جوش بهار ییلاق است
شماره ۲۳۲: ز وانمود پریشانی ام چو گل عار است
شماره ۲۳۳: حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است
شماره ۲۳۴: طره مشکین چو جانان دسته بست
شماره ۲۳۵: بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده است
شماره ۲۳۶: در توبه کوش، توبه حصار سلامت است
شماره ۲۳۷: هیچ اثر از پختگی ها با زبان معلوم نیست
شماره ۲۳۸: دل که از بالای چشمت در گناه افتاده است
شماره ۲۳۹: تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت
شماره ۲۴۰: نهادی بر دلم ای نازنین دست
شماره ۲۴۱: از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست
شماره ۲۴۲: غافل از حق گر باو شد جام می هشیار نیست
شماره ۲۴۳: مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده است
شماره ۲۴۴: هست آنچه از زبان تو بیگانه نام ماست
شماره ۲۴۵: نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یافت
شماره ۲۴۶: جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گذشت
شماره ۲۴۷: همتم کم نتواند برداشت
شماره ۲۴۸: گلشن در این بهار نه تنها شکفته است
شماره ۲۴۹: گرنه اشک از دیده در هجران یار افتاده است
شماره ۲۵۰: قبای پاره نصیبش زچرخ مینایی است
شماره ۲۵۱: شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است
شماره ۲۵۲: سرتاسر آفاق به فرمان خط اوست
شماره ۲۵۳: دور از تو هر لبی که می ناب خورده است
شماره ۲۵۴: دل به غیر از باده زار و ناتوان افتاده است
شماره ۲۵۵: چشمت که ز خون ما شرابی است
شماره ۲۵۶: همین نه لاله به داغ تو ای سمنبر سوخت
شماره ۲۵۷: همین نه لعل ترا معجز دم عیساست
شماره ۲۵۸: در تماشای رخت تاب و توان از ما نیست
شماره ۲۵۹: هر غنچه به گلشن دل مأیوس بهار است
شماره ۲۶۰: باز در جیب و کنارم همه خون ریخته است
شماره ۲۶۱: تا تو رفتی صحن گلشن کشت آفت دیده است
شماره ۲۶۲: کوکب به فلک زآتش پنهان که جسته است؟
شماره ۲۶۳: چسبیده به هم گرچه لب از شهد نکاتت
شماره ۲۶۴: چه دور گر به زبان تو دل موافق نیست
شماره ۲۶۵: سوختن شمع شبستان زمن آموخته است
شماره ۲۶۶: به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت
شماره ۲۶۷: زان لب که نوشداروی جانهای خسته است
شماره ۲۶۸: اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس است
شماره ۲۶۹: از روی نو خط تو دل زار من شکفت
شماره ۲۷۰: تنها نه قلب دل نگه او شکسته است
شماره ۲۷۱: پیوسته ذوق باده چو خون در دل من است
شماره ۲۷۲: درویشیم به حشمت دارا برابر است
شماره ۲۷۳: دل افروخته را آفت افسردن نیست
شماره ۲۷۴: این ماه چارده که ترا در برابر است
شماره ۲۷۵: رهزن دین و دلم آن نرگس جادو بس است
شماره ۲۷۶: هر که او با قامت خم گشته غافل خفته است
شماره ۲۷۷: کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده است
شماره ۲۷۸: لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت
شماره ۲۷۹: تا نقاب از عارض آن سرو چمن پیرا گرفت
شماره ۲۸۰: خامشی با وضع شوخ آن صنم پیوسته است
شماره ۲۸۱: صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت
شماره ۲۸۲: هیچگه بی پیچ و تاب این جسم غم فرسوده نیست
شماره ۲۸۳: خوش است بوسه بر آن لعل خط دمیده خوش است
شماره ۲۸۴: به آب و تاب حسنش عشقباز است
شماره ۲۸۵: تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده است
شماره ۲۸۶: رفتن از خویش به یادش سفر مردان است
شماره ۲۸۷: چرخ خاکستری از آتش سودای من است
شماره ۲۸۸: شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راست
شماره ۲۸۹: از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ نداشت
شماره ۲۹۰: چرخ را از تو نکو روی تری یاد کجاست؟
شماره ۲۹۱: فتاد تا دلم آن مست شوخ و شنگ شکست
شماره ۲۹۲: از سیه مستی ندانم گل چه و گلشن کجاست
شماره ۲۹۳: دختر رز خلف سلسله بیهوشی است
شماره ۲۹۴: جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ریخت
شماره ۲۹۵: همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست
شماره ۲۹۶: با اسیران نازها امروز زنجیر تو داشت
شماره ۲۹۷: در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود
شماره ۲۹۸: شکرین لعل او مکیده ماست
شماره ۲۹۹: دیار غربتم آنجا بود که انجمن است
شماره ۳۰۰: بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون است
شماره ۳۰۱: زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است
شماره ۳۰۲: می تواند در نظر نقش خیال یار بست
شماره ۳۰۳: آرام تو نشانه هواداران دل است
شماره ۳۰۴: از سوز سینه مغز سرم در گرفته است
شماره ۳۰۵: مهی که مهر رخش در ضمیر ما گرم است
شماره ۳۰۶: عالم آب است جام می زدست ما شکست
شماره ۳۰۷: آنچه هرگز محرم گوشت نشد داد من است
شماره ۳۰۸: سرمه گردون به چشمم گرد راهی بیش نیست
شماره ۳۰۹: دور از تو درونم همه باغ از گل داغ است
شماره ۳۱۰: دل از خیال رخت سرخوش ایاغ گل است
شماره ۳۱۱: دل گرفتار است تا گردآور سیم و زر است
شماره ۳۱۲: دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت
شماره ۳۱۳: بر آفتاب عارض او خال مشکبوست
شماره ۳۱۴: پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس است
شماره ۳۱۵: جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است
شماره ۳۱۶: محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست
شماره ۳۱۷: تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش است
شماره ۳۱۸: در مشربی که مسلک و منزل برابر است
شماره ۳۱۹: آسوده دلی که بی قرار است
شماره ۳۲۰: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف
شماره ۳۲۱: تا کام خواهش از می بی غش گرفته است
شماره ۳۲۲: نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد و رفت
شماره ۳۲۳: آشوب جهان فتنه ایام همین است
شماره ۳۲۴: تویی که موج می ناب ارغوان لب تست
شماره ۳۲۵: شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است
شماره ۳۲۶: بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده است
شماره ۳۲۷: تب و تاب جگر از شعله رخساره اوست
شماره ۳۲۸: چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است
شماره ۳۲۹: حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست
شماره ۳۳۰: برخاک آنچه از مژه ما چکیده است
شماره ۳۳۱: از لقای مه تسلی دیده مهجور نیست
شماره ۳۳۲: زاهد از دنیا پی تحصیل سیم و زر گذشت
شماره ۳۳۳: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است
شماره ۳۳۴: لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است
شماره ۳۳۵: بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است
شماره ۳۳۶: از موج چین، جبین هر آن کس که ساده است
شماره ۳۳۷: ناخنی گر می زند بر دل نوای سازهاست
شماره ۳۳۸: کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی است
شماره ۳۳۹: آرام در مقام رضای خدا گرفت
شماره ۳۴۰: کام دو جهان در قدم زاری دلهاست
شماره ۳۴۱: آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است
شماره ۳۴۲: رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم است
شماره ۳۴۳: زبان که منصب او پادشاهی سخن است
شماره ۳۴۴: خون دل تا شراب احمر ماست
شماره ۳۴۵: مهربانی با خلایق پاسبان دولت است
شماره ۳۴۶: قسمت هرکس ز نعمت خانهاش پیمانهای است
شماره ۳۴۷: سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داشت
شماره ۳۴۸: دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست
شماره ۳۴۹: در حریمش دل و جان باخته می باید رفت
شماره ۳۵۰: در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماست
شماره ۳۵۱: هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه است
شماره ۳۵۲: آن را که غباری به رخ از تربت طوس است
شماره ۳۵۳: تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت
شماره ۳۵۴: لقمه بی تلخی و زرد و بالم آرزوست
شماره ۳۵۵: وقت خود را هر که بهر این و آن گم کرده است
شماره ۳۵۶: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخاست
شماره ۳۵۷: در غم شاه شهیدان زار می باید گریست
شماره ۳۵۸: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت
شماره ۳۵۹: چشم دل بگشا که جوش حسن اوست
شماره ۳۶۰: حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست
شماره ۳۶۱: کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگفت
شماره ۳۶۲: مه است روی تو یا آفتاب ازین دو کدام است
شماره ۳۶۳: عالم از جوش بهاران چه بسامان شده است
شماره ۳۶۴: بهر روزی دلم غمین نیست
شماره ۳۶۵: به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ است
شماره ۳۶۶: رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرده است
شماره ۳۶۷: هر دلی کز دست شد پابست اوست
شماره ۳۶۸: چشم از عارض او خون جگر اندودست
شماره ۳۶۹: غافلی کز جور خواهی شیشه دلها شکست
شماره ۳۷۰: عاشقان را با پریشانی ست پیمانی درست
شماره ۳۷۱: شوخ بیدادگری همچو تو در عالم نیست
شماره ۳۷۲: به آب و رنگ حسن او چمن نیست
شماره ۳۷۳: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رفت
شماره ۳۷۴: شمع گل بر کرده نور چراغ حسن اوست
شماره ۳۷۵: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است
شماره ۳۷۶: تا لبم همزبان خاموشی است
شماره ۳۷۷: بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داشت
شماره ۳۷۸: گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است
شماره ۳۷۹: ای خوش آنکس کو گلی از گلشن دل چید و رفت
شماره ۳۸۰: آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من است
شماره ۳۸۱: تا تو رفتی کار صبرم با جنون افتاده است
شماره ۳۸۲: از شعاع روی او آفتاب درتاب است
شماره ۳۸۳: آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بست
شماره ۳۸۴: همچو گلبن غرق خون شد سرو آهم بیرخت
شماره ۳۸۵: نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر است
شماره ۳۸۶: مرا خون دل از دست جانانه ای است
شماره ۳۸۷: نبود دلی که در طلب اعتبار نیست
شماره ۳۸۸: در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست
شماره ۳۸۹: ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت
شماره ۳۹۰: با تو در پیری دلم جویای الفت گشته است
شماره ۳۹۱: سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده است
شماره ۳۹۲: پیوسته عشق درصدد خودنمایی است
شماره ۳۹۳: ابروست که بر چهره دلدار بلند است
شماره ۳۹۴: دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج
شماره ۳۹۵: شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو موج
شماره ۳۹۶: ریزد از هر حلقه آن زلف عنبر بار کج
شماره ۳۹۷: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو صبح
شماره ۳۹۸: با صفای سینه دایم توامانم همچو صبح
شماره ۳۹۹: هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ
شماره ۴۰۰: نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل سرخ
شماره ۴۰۱: بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن میکشد
شماره ۴۰۲: شب که در صحن چمن آن مست مل خوابیده بود
شماره ۴۰۳: دل وارسته را پروای سیم و زر نمیباشد
شماره ۴۰۴: شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد
شماره ۴۰۵: چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید
شماره ۴۰۶: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند
شماره ۴۰۷: توصیف تو از بشر نیاید
شماره ۴۰۸: جگر در تشنگی جانبخشیی کز آب میبیند
شماره ۴۰۹: نجابت هر که با دولت چو خورشید برین دارد
شماره ۴۱۰: چو دست جرأتش طرح شکار شیر میریزد
شماره ۴۱۱: لبت از خود شراب می طلبد
شماره ۴۱۲: چون مصور صورت آن جان جانان میکشد
شماره ۴۱۳: بس که از حیرت به جا در اول رفتار ماند
شماره ۴۱۴: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد
شماره ۴۱۵: خون جگر زهر بن مو بی تو سر شود
شماره ۴۱۶: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برون آرد
شماره ۴۱۷: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند
شماره ۴۱۸: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش میپیچد
شماره ۴۱۹: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند
شماره ۴۲۰: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد
شماره ۴۲۱: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آورد
شماره ۴۲۲: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد
شماره ۴۲۳: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه میسوزد
شماره ۴۲۴: عاشق از بیداد دل آزار بی حد می کشد
شماره ۴۲۵: دل که در او سوز عشق راه ندارد
شماره ۴۲۶: هر شعله آهی که ز بیمار تو خیزد
شماره ۴۲۷: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود
شماره ۴۲۸: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بود
شماره ۴۲۹: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند
شماره ۴۳۰: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد
شماره ۴۳۱: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زند
شماره ۴۳۲: روبرو گردد چو با آیینه شرمین می شود
شماره ۴۳۳: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کند
شماره ۴۳۴: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند
شماره ۴۳۵: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد
شماره ۴۳۶: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه شد
شماره ۴۳۷: به مردن کی جدا عاشق از آن بیباک میگردد
شماره ۴۳۸: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام می گردد
شماره ۴۳۹: چنان در سینه آتش عشق آن مست هوس ریزد
شماره ۴۴۰: کمندانداز شوخی همچو آن گیسو نمیباشد
شماره ۴۴۱: بی قراران ترا تا خلعت جان داده اند
شماره ۴۴۲: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد
شماره ۴۴۳: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آید
شماره ۴۴۴: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند
شماره ۴۴۵: دل از بس سوی رخسار تو باشد
شماره ۴۴۶: دل ز جانانه می تواند شد
شماره ۴۴۷: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند
شماره ۴۴۸: تپیدنها در دل میزند دلدار میآید
شماره ۴۴۹: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود
شماره ۴۵۰: جرأت می بین که مور ار باده بی غش زند
شماره ۴۵۱: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ماند
شماره ۴۵۲: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد
شماره ۴۵۳: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تابد
شماره ۴۵۴: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم دارد
شماره ۴۵۵: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید
شماره ۴۵۶: به صد محنت دهان ما ز روزی بهرهور گردد
شماره ۴۵۷: همچو جوهر همه تن دیده حیران کردند
شماره ۴۵۸: ز لب آهی که با لخت دل خونبار برخیزد
شماره ۴۵۹: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند
شماره ۴۶۰: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشود
شماره ۴۶۱: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مباد
شماره ۴۶۲: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند
شماره ۴۶۳: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کرد
شماره ۴۶۴: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخیزد
شماره ۴۶۵: چون بهار جلوه شوخش چمن پرور شود
شماره ۴۶۶: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خواهی شد
شماره ۴۶۷: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمیگیرد
شماره ۴۶۸: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد
شماره ۴۶۹: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش کنند
شماره ۴۷۰: گریه مستی شگون دارد حریفان سر کنید
شماره ۴۷۱: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد
شماره ۴۷۲: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور میگردد
شماره ۴۷۳: هر کس ز تو چشم کام دارد
شماره ۴۷۴: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود
شماره ۴۷۵: در شب هجران که یادت طاقت از من می برد
شماره ۴۷۶: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشاند
شماره ۴۷۷: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آید
شماره ۴۷۸: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ماند
شماره ۴۷۹: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم بود
شماره ۴۸۰: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند
شماره ۴۸۱: از باغ رفت و گل خون دایم به جام دارد
شماره ۴۸۲: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر دارد
شماره ۴۸۳: طول زلفت کم ز قامت نیست گر سنجی بگو
شماره ۴۸۴: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله بود
شماره ۴۸۵: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد
شماره ۴۸۶: در این صحرا به گوشم شور محزونی نمیآید
شماره ۴۸۷: سراپا را چو در رخت زمردفام میپیچد
شماره ۴۸۸: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد
شماره ۴۸۹: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند
شماره ۴۹۰: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود
شماره ۴۹۱: آه تا برخاست از دل اشک غلتان میشود
شماره ۴۹۲: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آید
شماره ۴۹۳: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را ماند
شماره ۴۹۴: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود
شماره ۴۹۵: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریزد
شماره ۴۹۶: جان آزاد گرفتار تن زار بماند
شماره ۴۹۷: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردارد
شماره ۴۹۸: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ریزد
شماره ۴۹۹: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود
شماره ۵۰۰: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم بود
شماره ۵۰۱: دل مرا در پیری از قهر الهی میتپد
شماره ۵۰۲: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد
شماره ۵۰۳: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد
شماره ۵۰۴: میان او که در اندیشه در نمی آید
شماره ۵۰۵: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می گردد
شماره ۵۰۶: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد
شماره ۵۰۷: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند
شماره ۵۰۸: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگردد
شماره ۵۰۹: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند
شماره ۵۱۰: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند
شماره ۵۱۱: مانع سوز دل خستگی آزرم شود
شماره ۵۱۲: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد
شماره ۵۱۳: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند
شماره ۵۱۴: شعله رخسار او تا شمع بزم باده بود
شماره ۵۱۵: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه کرد
شماره ۵۱۶: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود
شماره ۵۱۷: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد
شماره ۵۱۸: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند
شماره ۵۱۹: بزم عیشم یک نفس بی جلوه خوبان مباد
شماره ۵۲۰: تا نفس باشد ستون خیمه تن چون حباب
شماره ۵۲۱: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده اند
شماره ۵۲۲: پای بر آسودگان خواب راحت می زند
شماره ۵۲۳: دل آشفته من کی دماغ گلستان دارد
شماره ۵۲۴: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در زند
شماره ۵۲۵: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد
شماره ۵۲۶: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد؟
شماره ۵۲۷: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد
شماره ۵۲۸: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد
شماره ۵۲۹: بیرخت گل در چمن آشفتگیها میکند
شماره ۵۳۰: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد
شماره ۵۳۱: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کرد
شماره ۵۳۲: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند
شماره ۵۳۳: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد
شماره ۵۳۴: زلف مشکین تو سرمایه سودا باشد
شماره ۵۳۵: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا دارد
شماره ۵۳۶: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند
شماره ۵۳۷: ماه من از بام قصر امروز چون سر برکشید
شماره ۵۳۸: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود
شماره ۵۳۹: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد
شماره ۵۴۰: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود
شماره ۵۴۱: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر باشد
شماره ۵۴۲: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ریزد
شماره ۵۴۳: شبی که مستی باد تو در سرم باشد
شماره ۵۴۴: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند
شماره ۵۴۵: کباب خود دلم را شعله آواز او دارد
شماره ۵۴۶: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید
شماره ۵۴۷: رازها را لب خاموش نگهبان باشد
شماره ۵۴۸: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود
شماره ۵۴۹: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند
شماره ۵۵۰: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد
شماره ۵۵۱: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باشد
شماره ۵۵۲: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد
شماره ۵۵۳: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین میرود
شماره ۵۵۴: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود
شماره ۵۵۵: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد
شماره ۵۵۶: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخشد
شماره ۵۵۷: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده بود
شماره ۵۵۸: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند
شماره ۵۵۹: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند
شماره ۵۶۰: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ماند
شماره ۵۶۱: شب که دل اندیشه آن نشتر مژگان کند
شماره ۵۶۲: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می کشد
شماره ۵۶۳: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود
شماره ۵۶۴: مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد
شماره ۵۶۵: رخت آیینه را لبریز صاف نور می سازد
شماره ۵۶۶: زورآوران که پنجه افلاک می برند
شماره ۵۶۷: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انشا کند
شماره ۵۶۸: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد
شماره ۵۶۹: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون میرود
شماره ۵۷۰: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند
شماره ۵۷۱: ای خضر هر که مست شراب جنون بود
شماره ۵۷۲: چون شدم از خویش ره در بزم یارم داده اند
شماره ۵۷۳: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد
شماره ۵۷۴: میرود ظلمت چو خورشید از کمین پیدا شود
شماره ۵۷۵: می توان صد عمر داد ناله و فریاد داد
شماره ۵۷۶: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پیدا شد
شماره ۵۷۷: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد برخیزد
شماره ۵۷۸: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند
شماره ۵۷۹: ز چشمم جز سرشک لعلگون بیرون نمیآید
شماره ۵۸۰: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام شد
شماره ۵۸۱: بی تو چشمم حلقه گلدام حیرانی مباد
شماره ۵۸۲: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یابد
شماره ۵۸۳: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند گشود
شماره ۵۸۴: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار بود
شماره ۵۸۵: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود
شماره ۵۸۶: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان باشد
شماره ۵۸۷: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد
شماره ۵۸۸: غنچه تا بگشود لب، خونیندلم آمد به یاد
شماره ۵۸۹: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد
شماره ۵۹۰: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید
شماره ۵۹۱: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند
شماره ۵۹۲: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فشاند
شماره ۵۹۳: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می رود
شماره ۵۹۴: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آرد
شماره ۵۹۵: در سینه آنچه این دل مایوس می کند
شماره ۵۹۶: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ماند
شماره ۵۹۷: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود
شماره ۵۹۸: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند
شماره ۵۹۹: تا غنچه دل بلبل گل پیرهنی شد
شماره ۶۰۰: شوخی ات چون شیوه عاشقکشی بنیاد کرد
شماره ۶۰۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد
شماره ۶۰۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد بلند
شماره ۶۰۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد
شماره ۶۰۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد
شماره ۶۰۵: ز آهم حسن روی یار بیاندازه میگردد
شماره ۶۰۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کند
شماره ۶۰۷: غبارم بر فلک پرواز مانند ملک دارد
شماره ۶۰۸: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود
شماره ۶۰۹: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پرد
شماره ۶۱۰: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می سازد
شماره ۶۱۱: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید
شماره ۶۱۲: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذرد
شماره ۶۱۳: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر کند
شماره ۶۱۴: از خطش آیینه عارض مکدر می شود
شماره ۶۱۵: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می آرد
شماره ۶۱۶: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ افتد
شماره ۶۱۷: نه همین عشق سر و تن دل و جان را هم خورد
شماره ۶۱۸: مار زلفش را نمی دانم چه افسون می کند
شماره ۶۱۹: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخواره درنبندد
شماره ۶۲۰: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند
شماره ۶۲۱: به لقای تو هر آن دیده که روشن باشد
شماره ۶۲۲: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور فزود
شماره ۶۲۳: بس که گوهر بر کنارم چشم خونپالا فشاند
شماره ۶۲۴: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخورد
شماره ۶۲۵: کسی که در طلبش درد جستجو دارد
شماره ۶۲۶: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود
شماره ۶۲۷: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود
شماره ۶۲۸: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واکند
شماره ۶۲۹: سوار شو که جمالت یکی شود
شماره ۶۳۰: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد
شماره ۶۳۱: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دارد
شماره ۶۳۲: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از تو شد
شماره ۶۳۳: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل میدهد
شماره ۶۳۴: چو او در بزم ارباب هوس میرفت و میآمد
شماره ۶۳۵: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود
شماره ۶۳۶: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارند
شماره ۶۳۷: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند
شماره ۶۳۸: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند
شماره ۶۳۹: چو از فکر کام تو حاصل شود
شماره ۶۴۰: هرکه در عشقت ز مژگان اشک نابش میچکد
شماره ۶۴۱: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد
شماره ۶۴۲: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود
شماره ۶۴۳: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود
شماره ۶۴۴: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود
شماره ۶۴۵: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند
شماره ۶۴۶: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود
شماره ۶۴۷: گل به آن روی نکو می ماند
شماره ۶۴۸: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمیباشد
شماره ۶۴۹: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شود
شماره ۶۵۰: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دارد
شماره ۶۵۱: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین خود
شماره ۶۵۲: می نشاط که در جام شاه ریخته اند
شماره ۶۵۳: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد
شماره ۶۵۴: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند
شماره ۶۵۵: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد
شماره ۶۵۶: هر که محو جلوه جانان شود، جانان شود
شماره ۶۵۷: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زند
شماره ۶۵۸: غنچه مانند این دهن باشد
شماره ۶۵۹: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریختند
شماره ۶۶۰: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند
شماره ۶۶۱: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی شد
شماره ۶۶۲: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده اند
شماره ۶۶۳: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد
شماره ۶۶۴: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد
شماره ۶۶۵: آیینه با وقار تو سیماب می شود
شماره ۶۶۶: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود
شماره ۶۶۷: اگر غبار ره یار می توانی شد
شماره ۶۶۸: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود
شماره ۶۶۹: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس باشد
شماره ۶۷۰: آن دم که باده کلفتم از سینه می برد
شماره ۶۷۱: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود
شماره ۶۷۲: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده بود
شماره ۶۷۳: دایما خون دلم زان زلف و کاکل میچکد
شماره ۶۷۴: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند شد
شماره ۶۷۵: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید
شماره ۶۷۶: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آید
شماره ۶۷۷: تا چند رود دل پی کاری که ندارد
شماره ۶۷۸: دست خواهش تا توان از مدعا باید کشید
شماره ۶۷۹: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدند
شماره ۶۸۰: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید
شماره ۶۸۱: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد
شماره ۶۸۲: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی خیزد
شماره ۶۸۳: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود
شماره ۶۸۴: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پر بندد
شماره ۶۸۵: دل را به قدر خمکده ها جوش داده اند
شماره ۶۸۶: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد
شماره ۶۸۷: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون آید
شماره ۶۸۸: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند
شماره ۶۸۹: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه ور می شد
شماره ۶۹۰: تا دلم هنگامه مهر و وفا را گرم کرد
شماره ۶۹۱: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود
شماره ۶۹۲: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساختند
شماره ۶۹۳: اشک ما موج شراب دل بود
شماره ۶۹۴: هر که چون صبح خودنمایی کرد
شماره ۶۹۵: در این زمانه کسی نیست رو به من خندد
شماره ۶۹۶: آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود
شماره ۶۹۷: با چمن دوش به شوخی چه اداها میکرد
شماره ۶۹۸: کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمیآید
شماره ۶۹۹: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود
شماره ۷۰۰: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند
شماره ۷۰۱: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی باشد
شماره ۷۰۲: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود
شماره ۷۰۳: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد
شماره ۷۰۴: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید
شماره ۷۰۵: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد
شماره ۷۰۶: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده بود
شماره ۷۰۷: آشنا با عشق اگر شد عقده دل وا شود
شماره ۷۰۸: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر
شماره ۷۰۹: روم از خویشتن دنبال دلدار
شماره ۷۱۰: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر
شماره ۷۱۱: فصل بهاران شده ساغر بگیر
شماره ۷۱۲: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر
شماره ۷۱۳: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد بهار
شماره ۷۱۴: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مدار
شماره ۷۱۵: بی ذکر تو نیکو نبود پیشه دیگر
شماره ۷۱۶: به بیخودی شد از آن همزبان من تصویر
شماره ۷۱۷: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر
شماره ۷۱۸: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار
شماره ۷۱۹: بی جلوه روی تو نظر بسته نکوتر
شماره ۷۲۰: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر
شماره ۷۲۱: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم تر
شماره ۷۲۲: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانهای کمتر
شماره ۷۲۳: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران بهار
شماره ۷۲۴: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرور
شماره ۷۲۵: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر
شماره ۷۲۶: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشه دیگر
شماره ۷۲۷: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر
شماره ۷۲۸: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرار
شماره ۷۲۹: رفت می نوشیم ز یاد آخر
شماره ۷۳۰: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار کار
شماره ۷۳۱: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار
شماره ۷۳۲: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غبار؟
شماره ۷۳۳: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد قرار
شماره ۷۳۴: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر
شماره ۷۳۵: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار
شماره ۷۳۶: دلم از هجر تو خون است امروز
شماره ۷۳۷: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هنوز
شماره ۷۳۸: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز
شماره ۷۳۹: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز
شماره ۷۴۰: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنوز
شماره ۷۴۱: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز
شماره ۷۴۲: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هنوز
شماره ۷۴۳: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز
شماره ۷۴۴: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است باز
شماره ۷۴۵: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز
شماره ۷۴۶: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز
شماره ۷۴۷: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امروز
شماره ۷۴۸: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس
شماره ۷۴۹: معنیی گر هست با رند می آشام است و بس
شماره ۷۵۰: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس
شماره ۷۵۱: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در لباس
شماره ۷۵۲: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام تیرش
شماره ۷۵۳: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد در کفش
شماره ۷۵۴: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش
شماره ۷۵۵: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش
شماره ۷۵۶: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشارش
شماره ۷۵۷: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش
شماره ۷۵۸: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش
شماره ۷۵۹: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش
شماره ۷۶۰: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوشش
شماره ۷۶۱: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر زورش
شماره ۷۶۲: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگینش
شماره ۷۶۳: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش
شماره ۷۶۴: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خویش
شماره ۷۶۵: به گلزاری که در رفتار آید سرو موزونش
شماره ۷۶۶: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آتش
شماره ۷۶۷: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگین مباش
شماره ۷۶۸: از یاد که گردید دلت مسکن آتش
شماره ۷۶۹: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش
شماره ۷۷۰: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شماره ۷۷۱: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش
شماره ۷۷۲: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گوش
شماره ۷۷۳: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باشد
شماره ۷۷۴: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش
شماره ۷۷۵: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش
شماره ۷۷۶: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش
شماره ۷۷۷: از آن چون آب در گلها بود آهسته رفتارش
شماره ۷۷۸: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش
شماره ۷۷۹: سبزه پامال شد از نرمی خویش
شماره ۷۸۰: بود لبریز صهبای لطافت ساغر رنگش
شماره ۷۸۱: یار مست است امشب و من کامرانم از لبش
شماره ۷۸۲: بهره از یاری یاری نیستش
شماره ۷۸۳: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض
شماره ۷۸۴: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط
شماره ۷۸۵: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط
شماره ۷۸۶: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط
شماره ۷۸۷: چو بیند آن عذار لاله گون شمع
شماره ۷۸۸: غیر از دلم که بی تو در او گشته داغ جمع
شماره ۷۸۹: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ
شماره ۷۹۰: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق
شماره ۷۹۱: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ
شماره ۷۹۲: گر نیست آفتاب برین در کمین برف
شماره ۷۹۳: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف
شماره ۷۹۴: جمله عالم را هویدا کرد عشق
شماره ۷۹۵: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خلق
شماره ۷۹۶: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از فراق
شماره ۷۹۷: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک
شماره ۷۹۸: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ
شماره ۷۹۹: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک
شماره ۸۰۰: از سوز دلم دیده مهجور شود خشک
شماره ۸۰۱: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر بود خشک
شماره ۸۰۲: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد
شماره ۸۰۳: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وفور زنگ
شماره ۸۰۴: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ
شماره ۸۰۵: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ
شماره ۸۰۶: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل
شماره ۸۰۷: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل
شماره ۸۰۸: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل
شماره ۸۰۹: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال
شماره ۸۱۰: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل
شماره ۸۱۱: از نور بندگیست فروغ جبین دل
شماره ۸۱۲: یار می آید و به استقبال
شماره ۸۱۳: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال
شماره ۸۱۴: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل
شماره ۸۱۵: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم چون گل
شماره ۸۱۶: دارد دلم مهر علی از بس که پنهان در بغل
شماره ۸۱۷: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد دل
شماره ۸۱۸: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل
شماره ۸۱۹: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل
شماره ۸۲۰: کی غمی از پا و کی پروای از سر داشتم
شماره ۸۲۱: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم
شماره ۸۲۲: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم
شماره ۸۲۳: کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم
شماره ۸۲۴: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم
شماره ۸۲۵: با شیخ خانقاه می ناب می زنم
شماره ۸۲۶: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر میگفتم
شماره ۸۲۷: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود در دستم
شماره ۸۲۸: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم
شماره ۸۲۹: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم
شماره ۸۳۰: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم
شماره ۸۳۱: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می کنم
شماره ۸۳۲: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتابم
شماره ۸۳۳: به راه عشق در گام نخست از خود سفر کردم
شماره ۸۳۴: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم
شماره ۸۳۵: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام
شماره ۸۳۶: تا بود سودای زلفش در سر شوریدهام
شماره ۸۳۷: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا دارم
شماره ۸۳۸: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ام
شماره ۸۳۹: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل تنگم
شماره ۸۴۰: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم
شماره ۸۴۱: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنهانم
شماره ۸۴۲: روشن از سوز درون امشب چراغت می کنم
شماره ۸۴۳: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم
شماره ۸۴۴: و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم
شماره ۸۴۵: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشکم
شماره ۸۴۶: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم
شماره ۸۴۷: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دیدنم
شماره ۸۴۸: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری دیدم
شماره ۸۴۹: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم
شماره ۸۵۰: دور از تو زبسکه بی دماغم
شماره ۸۵۱: فارغ از اندیشه خار کف پا بوده ام
شماره ۸۵۲: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم
شماره ۸۵۳: خوش آن دم کز جفایش خوشدلی بنیاد میکردم
شماره ۸۵۴: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بود
شماره ۸۵۵: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم
شماره ۸۵۶: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم
شماره ۸۵۷: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بستم
شماره ۸۵۸: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ام
شماره ۸۵۹: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم
شماره ۸۶۰: بشکفت، شد نشانه آن تیر اگر دلم
شماره ۸۶۱: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خودم
شماره ۸۶۲: بسته خود بودم از فیض ریاضت وا شدم
شماره ۸۶۳: به جز سر جوش می عقلآفرینی چون نمیدانم
شماره ۸۶۴: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه هم
شماره ۸۶۵: اسیر پیچش آن طره شکن گیرم
شماره ۸۶۶: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم
شماره ۸۶۷: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام
شماره ۸۶۸: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها به هم
شماره ۸۶۹: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیرانم
شماره ۸۷۰: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم
شماره ۸۷۱: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم
شماره ۸۷۲: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم
شماره ۸۷۳: افروخت تا ز باده عذار سمن برم
شماره ۸۷۴: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم
شماره ۸۷۵: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم
شماره ۸۷۶: افروخته عشقم و پروانه خویشم
شماره ۸۷۷: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم
شماره ۸۷۸: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ام
شماره ۸۷۹: نیست تنها بیرخت دشمن گریبان نالهام
شماره ۸۸۰: در کدورت خون شدم از خویش شادان آمدم
شماره ۸۸۱: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم
شماره ۸۸۲: حباب آسا فتد از دیده تر قطره اشکم
شماره ۸۸۳: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم
شماره ۸۸۴: به او نزدیکم و از شرم خود را دور پندارم
شماره ۸۸۵: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم
شماره ۸۸۶: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ایم
شماره ۸۸۷: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ایم
شماره ۸۸۸: بی تو از بس گرد غم بر چهره دل داشتیم
شماره ۸۸۹: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم
شماره ۸۹۰: ای من خراب طورک رندانه تان شوم
شماره ۸۹۱: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم
شماره ۸۹۲: یکرنگ بیخودی شده از خود بریدهام
شماره ۸۹۳: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم
شماره ۸۹۴: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین باشم
شماره ۸۹۵: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم
شماره ۸۹۶: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ام
شماره ۸۹۷: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ام
شماره ۸۹۸: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیباکم
شماره ۸۹۹: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام
شماره ۹۰۰: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه موم
شماره ۹۰۱: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم
شماره ۹۰۲: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم
شماره ۹۰۳: بیخطا از بس رساند زخم بر بالای زخم
شماره ۹۰۴: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در کلبه ام
شماره ۹۰۵: به تماشای تو بشفت بهار نگهم
شماره ۹۰۶: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام
شماره ۹۰۷: ز بیتابی شود هردم فزونتر آتش شوقم
شماره ۹۰۸: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم
شماره ۹۰۹: دهد بوی جگر پرکاله آهم
شماره ۹۱۰: از وصال مایوس است این دلی که من دارم
شماره ۹۱۱: بسکه تلخی چشانده هجرانم
شماره ۹۱۲: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مردم
شماره ۹۱۳: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیفشارم
شماره ۹۱۴: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ام
شماره ۹۱۵: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم
شماره ۹۱۶: نمک پرورده لعلت تکلم
شماره ۹۱۷: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواستیم
شماره ۹۱۸: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق
شماره ۹۱۹: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم
شماره ۹۲۰: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم
شماره ۹۲۱: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کردهای دارم
شماره ۹۲۲: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کنم
شماره ۹۲۳: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام
شماره ۹۲۴: سبز در خون جگر شد ریشه اندیشه ام
شماره ۹۲۵: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم
شماره ۹۲۶: مرا بس بود روز دیوان عام
شماره ۹۲۷: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیینم
شماره ۹۲۸: طاقتم طاقست یاران! یار می خواهد دلم
شماره ۹۲۹: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مردم
شماره ۹۳۰: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم
شماره ۹۳۱: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم
شماره ۹۳۲: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم
شماره ۹۳۳: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدیم
شماره ۹۳۴: ز لعل او دلی شوریده دارم
شماره ۹۳۵: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ایم
شماره ۹۳۶: عذار لعلگون خوب است از خوبان به هم سودن
شماره ۹۳۷: زین بیش جور با دل خونین ما مکن
شماره ۹۳۸: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین
شماره ۹۳۹: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین
شماره ۹۴۰: جهان را محتسب، چندی به کام می پرستان کن!
شماره ۹۴۱: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان
شماره ۹۴۲: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین!
شماره ۹۴۳: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان
شماره ۹۴۴: تو و نامهربانی و به قصد ما میان بستن
شماره ۹۴۵: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ جنگ من
شماره ۹۴۶: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال من
شماره ۹۴۷: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن
شماره ۹۴۸: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین
شماره ۹۴۹: بر لب منه پیاله سرشار بیش ازین
شماره ۹۵۰: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خود بودن
شماره ۹۵۱: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد بیرون
شماره ۹۵۲: آشفته زلف را ز صبا میکنی، مکن!
شماره ۹۵۳: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن
شماره ۹۵۴: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان
شماره ۹۵۵: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برون
شماره ۹۵۶: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن
شماره ۹۵۷: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن
شماره ۹۵۸: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین
شماره ۹۵۹: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون
شماره ۹۶۰: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبان
شماره ۹۶۱: غازه از عکس رخت بر چهره گلشن مزن
شماره ۹۶۲: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن
شماره ۹۶۳: نیست جای پانهادن بر زمین
شماره ۹۶۴: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر زمین
شماره ۹۶۵: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین
شماره ۹۶۶: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون
شماره ۹۶۷: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ایمن کن!
شماره ۹۶۸: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن
شماره ۹۶۹: از آن دو لب چه گل کام می توان چیدن
شماره ۹۷۰: چون شمع برافروختی از باده کشیدن
شماره ۹۷۱: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا برون؟
شماره ۹۷۲: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن
شماره ۹۷۳: دل آگاه آزاد است از اندیشه مردن
شماره ۹۷۴: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن
شماره ۹۷۵: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان
شماره ۹۷۶: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چمن
شماره ۹۷۷: ساز شد در پرده خاموشی آخر جنگ من
شماره ۹۷۸: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن
شماره ۹۷۹: انکسار مرا تماشا کن
شماره ۹۸۰: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن
شماره ۹۸۱: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن
شماره ۹۸۲: امروز چون توان به مدارا گریستن
شماره ۹۸۳: چراغ دوده مجد و علا امام حسین
شماره ۹۸۴: شعله حسن ز تو سینه سوزان از من
شماره ۹۸۵: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچنان
شماره ۹۸۶: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن
شماره ۹۸۷: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید از من
شماره ۹۸۸: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من
شماره ۹۸۹: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن
شماره ۹۹۰: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن
شماره ۹۹۱: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن
شماره ۹۹۲: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن
شماره ۹۹۳: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت کن
شماره ۹۹۴: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چون گوهر غلتان
شماره ۹۹۵: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین
شماره ۹۹۶: پرند بوی گل پیراهن او
شماره ۹۹۷: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد ازو
شماره ۹۹۸: گلستان بیبر رویی به زندان میزند پهلو
شماره ۹۹۹: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای او
شماره ۱۰۰۰: جواب ناله ام را کی دهد چشم سیاه او
شماره ۱۰۰۱: نیست آسان چاره دیوانه گیسوی او
شماره ۱۰۰۲: بس که سنگینم ز بار غم به راه جستوجو
شماره ۱۰۰۳: صحبت بی نفاق یاران کو
شماره ۱۰۰۴: نه همین پیچد به خود از شوق رویت موی تو
شماره ۱۰۰۵: حسن از تاب و تب است از شعله دیدار او
شماره ۱۰۰۶: صفا دارد ز بس اندام سیمین سمین او
شماره ۱۰۰۷: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال او
شماره ۱۰۰۸: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او
شماره ۱۰۰۹: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو
شماره ۱۰۱۰: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او
شماره ۱۰۱۱: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو
شماره ۱۰۱۲: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او
شماره ۱۰۱۳: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست تو
شماره ۱۰۱۴: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته
شماره ۱۰۱۵: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای آه
شماره ۱۰۱۶: در گلویم بیتو هردم آب میگردد گره
شماره ۱۰۱۷: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسیاه
شماره ۱۰۱۸: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گره
شماره ۱۰۱۹: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آمده
شماره ۱۰۲۰: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ است کوه
شماره ۱۰۲۱: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پروانه
شماره ۱۰۲۲: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ماه
شماره ۱۰۲۳: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه
شماره ۱۰۲۴: برنتابد دیده خونین ما بار نگاه
شماره ۱۰۲۵: رفتیم ز بس با دل پر شور در این راه
شماره ۱۰۲۶: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه
شماره ۱۰۲۷: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه
شماره ۱۰۲۸: به زر نگین صفت از بس دل تو بند شده
شماره ۱۰۲۹: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد گره
شماره ۱۰۳۰: ز اشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آهسته
شماره ۱۰۳۱: غنچه بی جلوه دیدار تو دل تنگ شده
شماره ۱۰۳۲: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده
شماره ۱۰۳۳: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده راه
شماره ۱۰۳۴: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آینه
شماره ۱۰۳۵: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای
شماره ۱۰۳۶: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای
شماره ۱۰۳۷: دل چیست واله نگه ترک زاده ای
شماره ۱۰۳۸: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخسارهای
شماره ۱۰۳۹: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای
شماره ۱۰۴۰: آه که امشب چهها با دل ما کردهای
شماره ۱۰۴۱: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ای
شماره ۱۰۴۲: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ای
شماره ۱۰۴۳: منظور دیده ها نه ای و نور دیده ای
شماره ۱۰۴۴: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای
شماره ۱۰۴۵: از برم دل می برد هر دم به رنگ تازه ای
شماره ۱۰۴۶: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای
شماره ۱۰۴۷: خیال تندخویی با دلم سر میکند بازی
شماره ۱۰۴۸: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا چشمی
شماره ۱۰۴۹: چون بی تو چاره دل محزون کند کسی
شماره ۱۰۵۰: نهانی در حجاب زندگانی
شماره ۱۰۵۱: می افزود چراغ زندگانی
شماره ۱۰۵۲: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبستگی
شماره ۱۰۵۳: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما کشی
شماره ۱۰۵۴: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ای قمری
شماره ۱۰۵۵: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هشیاری
شماره ۱۰۵۶: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی
شماره ۱۰۵۷: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی
شماره ۱۰۵۸: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پنداری
شماره ۱۰۵۹: چه خواهد شد دمی با غنچه همآواز اگر باشی
شماره ۱۰۶۰: خود را چو زخود جدا بیابی
شماره ۱۰۶۱: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهلو تهی
شماره ۱۰۶۲: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری
شماره ۱۰۶۳: دل دیوانه عشق تو از هر قطره خونی
شماره ۱۰۶۴: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟
شماره ۱۰۶۵: خوش آن رندی که مینا را به ساغر می کند خالی
شماره ۱۰۶۶: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باشی
شماره ۱۰۶۷: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پنداری
شماره ۱۰۶۸: جز تو روشن نبود دیده بیخواب کسی
شماره ۱۰۶۹: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگهداری
شماره ۱۰۷۰: کشید شور جنونم سوی بیابانی
شماره ۱۰۷۱: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی
شماره ۱۰۷۲: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی
شماره ۱۰۷۳: از رعونت تا به کی سرو پا در گل شوی
شماره ۱۰۷۴: عقده دل واکند زلف گرهگیر کسی
شماره ۱۰۷۵: دل می بردم غنچه خندان تو جتی
شماره ۱۰۷۶: از چه رو بی وجه با ما اینقدر بیگانگی
شماره ۱۰۷۷: تا دور ز رخ نقاب کردی
شماره ۱۰۷۸: به چشمم موج می دور از تو شمشیر است پنداری
شماره ۱۰۷۹: از هر که گشت محو تو مستور نیستی
شماره ۱۰۸۰: این چه بیداد است ای شمشاد قامت میکنی
شماره ۱۰۸۱: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سیمایی
شماره ۱۰۸۲: فسونسازی که دل را میبرد نیرنگش از شوخی
شماره ۱۰۸۳: هر قطره اشکم ز پی دیدن چشمی
شماره ۱۰۸۴: چو شبنم به که فارغ از امید بال و پر باشی
شماره ۱۰۸۵: از پای فکنده است مرا محنت و غم، های!
شماره ۱۰۸۶: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو کمان کردی؟
شماره ۱۰۸۷: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی
شماره ۱۰۸۸: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین باشی
شماره ۱۰۸۹: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی
شماره ۱۰۹۰: اگر از دیدن عیب خلایق چشم میپوشی
شماره ۱۰۹۱: موسم مستی است ایام بهاران های های
شماره ۱۰۹۲: اگر چشمی به زیر افکنده باشی
شماره ۱۰۹۳: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی
شماره ۱۰۹۴: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی
شماره ۱۰۹۵: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری
شماره ۱۰۹۶: چو شمع بزم حسن روستایی
شماره ۱۰۹۷: به ششدر کار خود از شش جهت انداختی رفتی