نصیبی گر زسوز سینه ام می بود مجنون را
زابر چشم تر دریای خون می کرد هامون را
دمی گر پشتگرمی از بسوی باده می دیدم
سبک می کردم از بار خرد دوش فلاطون را
نماید از پس تسخیر عالم خسرو حسنت
نگین کنده از موج نزاکت لعل میکون را
خدا از چشم بد لیلی نگاهان را نگه دارد
رواجی داده اند از تیغ ابرو دین مجنون را
به رنگ غنچه اسرار درونم گل کند آخر
نهان در پرده باشد صدزبان دلهای پرخون را
اگر دردی کش پیمانهٔ مجنون شوی، دانی
کف دریای بی مغزی بود در سر فلاطون را
تو جویا با چنین رنگین خیالی چون نهان مانی
بود شهرت ز یک برجسته مصرع سرو موزون را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنون دانم که با مردم بدل میلست گردون را
که بر تخت شهی بنشاند شاهشناه فضلون را
یکی سر بود میران را یکی تاجست شاهان را
یکی مه بود ماهان را یکی مهر است گردون را
یکی از هفت گردونست عالی همتش برتر
[...]
چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مفتون را
گه از گاهی به من بنمای باری صنع بیچون را
تو می کن هر چه خواهی، من نیارم دم زدن زیرا
که گر چه خون کند سلطان، نیارند از پی خون را
نخواهم داد دربان ترا بهر درون زحمت
[...]
به چشم کم مبین ای کج نظر دلهای پر خون را
که ناز خیمه لیلی است در سر، داغ مجنون را
به مژگان تر من قطره خون را تماشا کن
ندیدی گر به دوش کوهکن تمثال گلگون را
نظربندست عاشق رو به هر جانب که می آرد
[...]
گرفتم در نظر، هر جا شدم، آن قد موزون را
خیابان کردم از یک سرو، بر خود کوه و هامون را
مربی گر نباشد آفتاب طلعت لیلی
که میسازد نگین حلقه اطفال مجنون را
تلاش خودشناسی، شیوه آزادگان باشد
[...]
چنان پیچیده توفان سرشکمکوه و هامون را
کهنقش پای همگردابشد فرهاد و مجنونرا
جنون میجوشد از مدّ نگاه حیرتم اما
بهجوی رگ صدانتوان شنیدن موجهٔ خون را
چو سیمتنیستخامشکنکهصوتت براثرگردد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.