کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای آه
نیست غیر از صورت او نقش بر دیبای آه
دردها را نیست با درد فراقت نسبتی
کی نفس در تنگنای سینه گیرد جای آه
دیده است این بر رخم یابی تو مانند حباب
قطرهٔ اشکی بخود بالیده از بالای آه
بی توام در تنگنای سینه شور محشر است
از فغان درد داد و اشک و واویلای آه
می زند پهلو به بالای تو شبهای فراق
سرو باغ سینه ام یعنی قد رعنای آه
در حریم سینه آتش زیر پا دارد ز داغ
نیست بیجا اینقدر از جای جستنهای آه
همچنان کز دود جویا پی به آتش می برند
می نماید سوز پنهان مرا سیمای آه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.