گنجور

 
جویای تبریزی

از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ نداشت

که جام لاله بجز درد در ایاغ نداشت

کدام قطرهٔ اشکم فرو چکید از چشم

که آب و رنگ گل آتشین داغ نداشت

بسان شمع ترا پای تا بسر فرسود

چون در تو بود عیان اینقدر سراغ نداشت

شدیم بی تو سراسر رو چمن چو نسیم

گلی نبود که مانند لاله داغ نداشت