نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد
چمن از بلبل و گل برگ و نوایی دارد
رونق خانهٔ دل اشکی و آهی کافی است
خلوت ما چو حباب آب و هوایی دارد
هر شب از سینه سراسیمه دود از پی آه
در ره شوق تو دل راهنمایی دارد
نسبتی با نمک خال و خط یارش نیست
بیش ازین نیست که خورشید صفایی دارد
از حریم حرم حضرت دل می باید
آه ما سوختگان راه به جایی دارد
پیچ و تاب کمر و شوخی رفتار تو کو
سرو بیچاره همین قد رسایی دارد
چشم دارم که به تاراج هوسها نرود
گوشهٔ خلوت دل خانه خدایی دارد
صبر کن صبر که فریادرست دریابد
زانکه جویا لب خاموش ندایی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته حسنی و جمالی دارد
خرم آن شمله که با ریشه خیالی دارد
خوشدل آنخرقه که با وصله وصالی دارد
جز کتان دو خته بر وی کلک مشکین چیست
[...]
سخنی کز دل بیتاب بود پردارد
نامه شوق چه حاجت به کبوتر دارد؟
پوست بر پیکر من قلعه آهن شده است
رگ ز خشکی به تنم جلوه نشتر دارد
خبر از گوهر اسرار ندارد غواص
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.