بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده است
هر طرف چون نقش پا نقش جبین افتاده است
پیش ما باشد یکی پست و بلند روزگار
نقش ما برخاسته تا بر زمین افتاده است
حلقه های دامنش از مژگان برگردیده است
صید دل را آنکه در فکر کمین افتاده است
هست در جولانگه او جاده ها خط شعاع
نقش پایش آفتابی بر زمین افتاده است
روشن است از توتیای گرد غربت دیده اش
شمع مجلس تاجدار از انگبین افتاده است
از غبار راهش آمد نکهت دود کباب
بسکه دلها در پی آن نازنین افتاده است
برنخیزد بعد از این جویا غبار از خاک هند
بسکه آب روی مردان بر زمین افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای دل شاعر و وضعیت جامعه میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن دلتنگی و غم و اندوه میپردازد که از صیدگاه دل و عشق ناشی میشود. او به نحوی از فروریختن روزگار و نابرابریهای زندگی سخن میگوید و به آثار ناامیدی و غم که بر قلبها نشسته اشاره میکند. همچنین، به زیبایی و جذابیت فردی خاص اشاره میشود که دلهای بسیاری را شیدا کرده، در حالی که غبار و درد و رنج نیز در این مسیر وجود دارد. شاعر در نهایت به این نکته اشاره میکند که دیگر از خاک و غبار زندگی جستجو نکند، چرا که بسیاری از افراد بزرگ و صاحبنام دچار مصیبت و رنج شدهاند.
هوش مصنوعی: چون او به دام افتاده و سرش بر زمین است، هر طرف که نگاه کنی اثر پاهایش به شکل طرحی بر پیشانیاش نمایان شده است.
هوش مصنوعی: در زندگی ممکن است افرادی در موقعیتهای متفاوتی قرار داشته باشند؛ بعضی از آنها در مرتبههای بالاتر و برخی دیگر در جایگاههای پایینتر. اما در نهایت، ابتدا همه ما با امید و آرزو به دنیا میآییم و در مسیر زندگی به زمین میافتیم، به این معنا که سرنوشت و شرایط ما تغییر میکند.
هوش مصنوعی: دامن او مانند مژگانش پیچیده و زیباست، و آن کسی که در انتظار شکار دلهاست، در فکر جذب و فریب است.
هوش مصنوعی: در میدان حرکت او، راههایی وجود دارد که مانند خطی از شعاع، اثر قدمهایش روی زمین نقش بسته است.
هوش مصنوعی: از چشمان درخشان تو که مانند شمعی در مجلس است، نمایان است که غم دوری تو مانند گرد و غبار موجب زوال و فرو افتادن روشنایی و شادابی میشود.
هوش مصنوعی: بوی خوش کباب به خاطر گذر او در هوا پخش شده است، چرا که بسیاری از دلها در آرزوی آن معشوق زیبا هستند.
هوش مصنوعی: دیگر پس از این، غبار از خاک هند بلند نخواهد شد، چون به اندازهای آب از چهره مردان بر زمین ریخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست ما در بند چین آستین افتاده است
ورنه آن زلف از رسایی بر زمین افتاده است
تکمه پیراهن خورشید تابان می شود
همچو شبنم چشم هر کس پاک بین افتاده است
می زند بر آتش لب تشنگان آب حیات
[...]
یا رسول الله حسینت بر زمین افتاده است
بر زمین کربلا از صدر زین افتاده است
مانده در عالم شه دین بیمدد کار و غریب
کار او با ناله هل من معین افتاده است
احتیاج حنجر خشک حسین تشنهلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.