گنجور

 
جویای تبریزی

که چو سوزن دوختی بر جامه چشم خویش را

گاه عینک وار بر عمامه چشم خویش را

می نویسم نامه و از فرط شوق دیدنت

بسته ام نرگس صفت بر خامه چشم خویش را

همچو آن عینک که در جزوی فراموشش کنند

کردم از شوقت نهان در نامه چشم خویش را

ترک دنیا کرده ام در عین خواهش های نفس

بسته ام در گرمی هنگامه چشم خویش را

تا به کی مانند داغ لاله خواهی دوختن

از طمع بر سرخ و زرد جامه چشم خویش را

از خیال مهر رویی دیده ام جویا چو شمع

روشنی افزای صد هنگامه چشم خویش را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode