گنجور

 
جویای تبریزی

خود را چو زخود جدا بیابی

شاید که نشان ما بیابی

می ریختی و سبو شکستی

ای محتسب از خدا بیابی

بینی چون قد جامه زیبش

پیراهن خود قبا بیابی

در کشور فقر باش جمشید

تا جام جهان نما بیابی

هرگز ز وفا نیابی ایدل

آن ذوق که از جفا بیابی

چون سرمه کنی به دیده ها جا

گر خود را خاک پا بیابی

کی کام تو بی طلب برآید

یعنی که بجوی تا بیابی

جویا یک بار یا علی گو

برخیز که مدعا بیابی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode