گنجور

 
جویای تبریزی

به قدر دستگه پامال حب مال خواهی شد

اگر دستی نخواهی داشت فارغ بال خواهی شد

خمار آرزویم بشکن و یک جرعه بر لب نه

چو جام گل زصاف رنگ مالامال خواهی شد

اگر طاووس رنگین جلوهٔ من در خرام آید

تو هم زاهد سراپا چشم از دنبال خواهی شد

تکلف بر طرف زین دست و بازو در نظر دارد

که چون دست هما بر مایهٔ اقبال خواهی شد