گنجور

 
جویای تبریزی

شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچنان

کرد گل از خاک اسرار نهان، ما همچنان

شبنم از شب زنده داری تکیه بر خورشید زد

چون شرر در سنگ در خواب گران ما همچنان

ذره با بال سبک روحی هواپیما شده است

زیر کهسار گرانجانی نهان ما همچنان

قطره گوهر گشت و سنگ خاره شد یاقوت ناب

برد آب و خاک فیض حر و کان ما همچنان

آه از بیداد محروص که آخر مور خط

کام خود بگرفت ازین شکر لبان ما همچنان

فضل حق با آنکه جویا زرق ما را ضامن است

مانده از غفلت به کر آب و نان ما همچنان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode