در تنم از خون نمی گذاشت فریاد
لخت دل می آرد از چشمم برون، داد از سرشک
نیست در ویرانهٔ دل آب و آبادانیی
دیده تا گردید در یاد تو آباد از سرشک
از وفور گریه گردیدم به بی صبری علم
آبروی دیده و دل رفت بر باد از سرشک
شورم امشب در زمین و آسمان افتاده است
داد از آه فلک پیما و بیداد از سرشک
دیدهٔ جویا ز فیض یاد رخساری به خاک
ریخت رنگ جلوهٔ حسن پریزاد از سرشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و غمناک نویسنده میپردازد. او از درد و رنجی که در دلش احساس میکند صحبت میکند و آن را به صورت اشک و فریاد بیان مینماید. دل او در ویرانی به سر میبرد و هرچه در یاد معشوقش میآید، او را بیشتر میآزارد. نویسنده از بیصبری خود سخن میگوید و میگوید که این گریه او را به وضعیتی از شور و حس غم آورده است. در نهایت، او به یاد چهره محبوبش اشک میریزد و زیبایی او را در دل خویش حس میکند، ولی این یادآوری فقط موجب افزایش درد و تاسف میشود.
هوش مصنوعی: در بدنم چیزی از خون باقی نمیماند و فریاد دل عریانم از چشمانم بیرون میریزد، در حالی که نالهای از اشکهایم به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در دل ویران و خالی از آب و زندگی، هیچ چیز دیده نمیشود، اما یاد تو باعث میشود این دل دوباره سرشار از حیات و شادابی شود. اشکهایم، به دوش کشیدند خاطرات تو را و آن ویرانی را آباد کردند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیاد گریه کردن و بیتابی، آبرو و اعتبار چشمانم و دلم از بین رفت. اشکهای من مانند آب، همه چیز را خراب کرد.
هوش مصنوعی: امشب فضایی از شور و هیجان در زمین و آسمان حاکم است. آه و نالهای از آسمان به گوش میرسد و گریه و اندوهی به دل مینوازد.
هوش مصنوعی: چشمی که در جستجوی زیباییهاست، به خاطر یاد چهرهای دلانگیز، اشکهایش را بر خاک میریزد و رنگ جلوهی زیبایی آن پری را به خاک میافکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.