گنجور

 
جویای تبریزی

کامت چو در شوی به خطرها همی دهند

در بحر غوطه زن که گهرها همی دهند

در فکر روزیانه مخور غم که هر سحر

از آفتاب زر به سپرها همی دهند

جایی که پردهٔ لب اظهار خامشی است

فریاد را چه مایه اثرها همی دهند

از سرد و گرم حادثه چون نخل سربلند

یکره زجا مرو که ثمرها همی دهند

آن سرگذشته ای که بجست از میان کار

روز جزا چه تاج و کمرها همی دهند

جویا دماغ ساغر عشقست شیرگیر

دلها همی برند و جگرها همی دهند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند

یا رب به طوطیان چه شکرها همی‌دهند

در باغ‌ها درآی تو امسال و درنگر

کان شاخه‌های خشک چه برها همی‌دهند

مقراض در میان نه و خلعت همی‌برند

[...]

صائب تبریزی

از عیب پاک شو که هنرها همی‌دهند

دست از خزف بشو که گهرها همی‌دهند

راضی مشو به قلب که نقد جهان ز توست

بفشان شکوفه را که ثمرها همی‌دهند

در راه او نثار کن این خرده حیات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه