گنجور

 
جویای تبریزی

نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ جنگ من

که باشد کوکبش بر پیکر آثار خدنگ من

به صد بی تابی پروانه گرد شمع رخساری

به بال دل تپیدین می پرد طاووس رنگ من

زداید کلفت از دلم یاد بناگوشی

هوای صبح می خواهد دماغ نیم رنگ من

ز هر موج هوا طاووس سرمستی به رقص آرد

چو در پرواز آید گرد راه شوخ و شنگ من

 
 
 
اسیر شهرستانی

ز دشمن می‌گریزم دوست می‌آید به جنگ من

نمی‌دانم چه در سر دارد این بخت دو رنگ من

نه لاف سینه صافی می‌زنم نی داد بی‌مهری

همین دانم که گلبازی کند با شیشه سنگ من

به صد بیدست و پایی لاف جرأت می‌توانم زد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه