خود را به تو بی راحله رفتم برسانم
چون گرد پی قافله رفتم برسانم
چون دیدهٔ گریان به زبانی که ندارم
از دل به تو حرف گله رفتم برسانم
خود را ز ره شوق به سر منزل تحقیق
از خویش دو صد مرحله رفتم برسانم
در تاب و تب امشب جگر از تشنگیم سوخت
جامی به لب از آبله رفتم برسانم
گنجایش درد تو ازین بیش ندارد
از صبر به دل حوصله رفتم برسانم
روشن دل جویا ز فروغ است که فرمود
زاد رهی از آبله رفتم برسانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات و تجربیات خود میپردازد. او از عشق و شوقی عمیق سخن میگوید و بیان میکند که چقدر تلاش کرده تا به محبوبش برسد و احساسات درونیاش را از دل با او در میان بگذارد. شاعر از درد و تشنگی ناشی از دوری میگوید و اشاره میکند که تحمل دردهای عشق برایش دشوار شده است. در نهایت، او به پیوند عمیق روحی و جستجو در مسیر عشق و حقیقت اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که دیگر نمیتواند بیشتر از این درد را تحمل کند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو بیهیچ وسیلهای تلاش کردم تا به تو برسم، مثل گردی که به دور گروهی از مسافران میچرخد.
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم پر از اشک است و نمیتوانم با زبانی صحبت کنم، میخواهم از عمق دل، حرفهای نگرانکننده و شکایتهایم را به تو منتقل کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر علاقهام به جستجوی حقیقت، هزاران قدم از خودم فاصله گرفتم و اکنون میخواهم به مقصد برسم.
هوش مصنوعی: امشب در شور و هیجان هستم و از شدت تشنگی در درونم آتش میسوزد. تصمیم دارم با آرامش، قدری آب بنوشم تا تسکین پیدا کنم.
هوش مصنوعی: قلبم دیگر تاب تحمل درد تو را ندارد، به خاطر صبر خودم تلاش میکنم که این را به تو بگویم.
هوش مصنوعی: یک دل روشن و کنجکاو با درخشش خاصی، به دنبال دانشی است که به او گفته شده در مسیرش از سختیها عبور کند و امیدش را با خود به همراه داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.