چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز
سنگ راهم گریه می آید به حال من هنوز
بی تو از حد بگذرد در ضعف حال من هنوز
موی چشم آیینه را باشد مثال من هنوز
وادی رفتن ز خود طی کرده ام یکشب چو شمع
گرچه جز یک پر نروییده ز بال من هنوز
گرچه طبعم عندلیب بیضهٔ دلتنگی است
لامکان سیر است از وحشت خیال من هنوز
پیش از این عمری به لعلش التماسی داشتم
بال بیتابی زند از لب سوال من هنوز
برنتابد سرو آن ازک بدن دلبستگی
سر نزد یک غنچه هم از نونهال من هنوز
چشم می پوشی و سوی ما نمی بینی هنوز
ظاهرا با خاک راهت بر سر کینی هنوز
محو در غفلت به کیش ما جمادی بیش نیست
چون شرر در خاره مست خواب سنگینی هنوز
شعلهٔ طور و می شیراز و یاقوت فرنگ
فیض رنگ از عارضت بردند و رنگینی هنوز
در رم و آرامی ای دل دایم از یاس و امید
موج بحر اضطراب و کوه تمکینی هنوز
در هوای دیدنت هر دم به راهی می دویم
سوی ما یک ره به استغنا نمی بینی هنوز
خاک گردیدی و سر تا پا غبار خاطری
در فراق یار جویا بسکه غمگینی هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنوز
خنده ها بر گریه های بی سبب دارم هنوز
غنچه گر دارد مرا گردون ز دلتنگی چه باک
خندهٔ بی اختیار زیر لب دارم هنوز
می کند با عشق، دل زورآزماییها هنوز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.