چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز
سنگ راهم گریه می آید به حال من هنوز
بی تو از حد بگذرد در ضعف حال من هنوز
موی چشم آیینه را باشد مثال من هنوز
وادی رفتن ز خود طی کرده ام یکشب چو شمع
گرچه جز یک پر نروییده ز بال من هنوز
گرچه طبعم عندلیب بیضهٔ دلتنگی است
لامکان سیر است از وحشت خیال من هنوز
پیش از این عمری به لعلش التماسی داشتم
بال بیتابی زند از لب سوال من هنوز
برنتابد سرو آن ازک بدن دلبستگی
سر نزد یک غنچه هم از نونهال من هنوز
چشم می پوشی و سوی ما نمی بینی هنوز
ظاهرا با خاک راهت بر سر کینی هنوز
محو در غفلت به کیش ما جمادی بیش نیست
چون شرر در خاره مست خواب سنگینی هنوز
شعلهٔ طور و می شیراز و یاقوت فرنگ
فیض رنگ از عارضت بردند و رنگینی هنوز
در رم و آرامی ای دل دایم از یاس و امید
موج بحر اضطراب و کوه تمکینی هنوز
در هوای دیدنت هر دم به راهی می دویم
سوی ما یک ره به استغنا نمی بینی هنوز
خاک گردیدی و سر تا پا غبار خاطری
در فراق یار جویا بسکه غمگینی هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق ناشی از دوری و فراق از محبوب میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری چون "آینه پرآب" و "گریه سنگ" حال و روز خود را توصیف میکند. او از ضعف و دلتنگی خود میگوید و همچنان که در جستجوی محبوب است، به یادآوری خاطرات و التماسهایش در گذشته اشاره میکند. شاعر به این نکته نیز اشاره دارد که با وجود همه تلاشها، محبوب او را نمیبیند و این فاصله باعث غم و ناراحتی او شده است. در نهایت، او از احساس ناامیدی و اضطراب ناشی از فراق صحبت میکند و نشان میدهد که در غم بیپاسخی و دوری، به شدت رنج میبرد.
هوش مصنوعی: چشم من همچون آینه ای پر از اشک است و هنوز مانند سنگ در مسیر خود، احساس غم و گریه را تجربه می کنم.
هوش مصنوعی: بدون تو، حال من بسیار بدتر میشود، اما هنوز چشمهایم مانند موهای آیینه، احساسات مرا بازتاب میدهند.
هوش مصنوعی: من تنها یک شب را در راهی که به دوری از خودم میگذرد سپری کردهام، مانند شمعی که در دل شب میسوزد، گرچه هنوز هیچ پر و بالی جز یک پر نداشتهام.
هوش مصنوعی: اگرچه روح من مانند بلبل در قفس دلتنگی گرفتار است، اما هنوز هم دلم در وحشت خیال من در جستجوی مکانی آرام است.
هوش مصنوعی: مدت مدیدی به خاطر زیبایی او درخواست و تمنایی داشتم، اما هنوز هم دلتنگی و بیقراریام از سوالاتم بر لبم جاری است.
هوش مصنوعی: سرو قد بلند از خضوع و وابستگی گرانی نمیکشد، حتی یک غنچه هم از جوانی من هنوز وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو چشمانت را میبندی و ما را نمیبینی، انگار هنوز بر سرِ خاک، کینهات با ما باقی است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالت انسانها در دنیا اشاره میکند و میگوید که آنان در غفلت و بیخبری به حالت سنگی و جامد هستند. این حالت آنان مانند شرری است که در دل یک سنگ خفته، هنوز بیدار نشده و خواب سنگین را از سر میگذراند. به بیان دیگر، اوضاع و احوال آنها نشاندهنده عدم بیداری و آگاهی از حقیقت وجودیشان است.
هوش مصنوعی: شعلههای آتش در کوه طور و شراب می شیراز و یاقوتهای اروپایی، همگی از زیبایی و رنگی که از چهرهات گرفتهاند، بهرهمند شدهاند و هنوز هم رنگ و جلا دارند.
هوش مصنوعی: ای دل، در حالی که در آرامش و سکون هستی، همچنان تحت تأثیر یاس و امید قرار داری. احساسات متضادی مانند اضطراب و تسلیم تو را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: در آرزوی دیدار تو همیشه در تلاش و کوشش هستم، اما هنوز نمیتوانی راهی برای بینیازی از من پیدا کنی.
هوش مصنوعی: تو به خاک و غبار تبدیل شدهای و همه وجودت را غم و غصه پوشانده است، همچنانکه در دوری محبوبات دلتنگی میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنوز
خنده ها بر گریه های بی سبب دارم هنوز
غنچه گر دارد مرا گردون ز دلتنگی چه باک
خندهٔ بی اختیار زیر لب دارم هنوز
می کند با عشق، دل زورآزماییها هنوز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.