گنجور

 
جویای تبریزی

رشک آیدم به عشق خداداد عندلیب

در ناله نیست هیچ کس استاد عندلیب

اشکم گلاب گشته ز مژگان فرو چکد

هر گه به گوش دل شنوم داد عندلیب

گلریزوار از نفسم شعله می جهد

آتش فروز دل شده فریاد عندلیب

جویا به غیر یار به پیش کسی منال

جز گوش گل که می شنود داد عندلیب؟