فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز
آن کس که نه دندان فشرد بر جگر امروز
از یاد بناگوش تو در باغ بهشتم
دارد نفسم فیض هوای سحر امروز
فریاد که از آتش عشق تو نمانده است
یک گوشهٔ چشم اشک مرا در جگر امروز
بر ناله من تنگ بود سینهٔ صحرا
از بار غمم کوه ببازد کمر امروز
پیداست که بسمل شدهٔ آرزوی کیست
از بال و پر افشانی مرغ سحر امروز
ساقی به نگاهی بفزا بی خودیم را
بی خویشتنم کن به دو جام دگر امروز
در خون تمنای سر کوی که غلطید
رنگین به خرام آمده باد سحر امروز
سهل است نپرسید اگر حال تو جویا
مستی که ز حالش نبود با خبر امروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد سر هویت بجهان جلوه گر امروز
روشن شد از انوار رخش بحر و بر امروز
آن اختر تابنده درخشید که تابید
از خاک درش نور بشمس و قمر امروز
حق را گهری بود به گنجینه رحمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.