پیش رخت مراست دل داغ داغ بند
پروانه را بس است فروغ چراغ بند
از یاری نسیم سحر عطسه ریز شد
تا صبح بود غنچهٔ گل را دماغ بند
از دست در چمن نگذارم پیاله را
گویی چو نرگسم شده در کف ایاغ بند
آزاد کردهٔ غم عشقست خاطرم
باشد مرا ز شغل محبت فراغ بند
جویا روم به سیر چمن همره نسیم
گر باغبان نهاده به درهای باغ بند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیدهای درباره عشق و طبیعت است. شاعر از دلی پر از درد و شوق سخن میگوید و به زیباییهای طبیعت اشاره میکند. او به پروانهای اشاره میکند که از نور چراغ (عشق) سیراب شده و به غنچه گلی که در انتظار صبح و نسیم است، اشاره دارد. شاعر همچنین از ناراحتی های ناشی از عشق صحبت کرده و به این فکر میکند که آیا باغبان اجازه ورود به باغ را خواهد داد یا نه. در کل، شعر ترکیبی از عشق، غم و زیبایی طبیعت است.
هوش مصنوعی: دل من برای تو بسیار داغ و سوزان است، مانند پروانهای که به نور چراغ نزدیک میشود. این احساس طاقتفرسا در برابر زیبایی تو برایم کافی است.
هوش مصنوعی: نسیم سحرگاهی باعث شد تا غنچهی گل با عطسهای کوچک، صبح را بگذراند و خود را بپوشاند.
هوش مصنوعی: نمیخواهم پیالهام را از دست بدهم، مثل اینکه نرگس در دستان کسی که با قید و بند است، گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: غم عشق مرا رها کرده است، پس به یاد داشته باش که از کار محبت آزاد هستم.
هوش مصنوعی: من به همراه نسیم، در جستجوی زیباییهای باغ میروم، اگر باغبان درهای باغ را بسته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.