گنجور

 
جویای تبریزی

نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخشد

که گل را عارض زلفش شراب رنگ و بو بخشد

اگر ساقی نگاه اوست مستان زندگانی کن

خدا جرم سیه کاران به چشم مست او بخشد

فلک جولان شوم در بیخودی از ساغر لطفش

شررواری اگر سرگرمی ام آن شعله خو بخشد

به رنگ چشم مست یار خواهم نکته سنجان را

خدا در شعر پردازی زبان گفتگو بخشد

زلطف حضرت شاه خراسان چشم آن دارم

که جویا را ز فیض خاک مشهد آبرو بخشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode