پیوسته ذوق باده چو خون در دل من است
گویی ز صاف و درد می آب و گل من است
از تخم عشق یار که در سینه کاشتم
برداشتن دل از دو جهان حاصل من است
افتادگی است مقصد صحرا نورد عشق
واماندگی به راه طلب منزل من است
از میل خاطری که به آن دلربا مراست
دانسته ام که خاطر او مایل من است
محراب بندگی است شهیدان عشق را
این تیغ کج که در کمر قاتل من است
بیتابی ام چو گرد زمین را به یاد داد
این طور بال و پر زدن بسمل من است
عاشق که با خود است به غربت فتاده است
از خود به هر طرف که روم منزل من است
دریا به خاک ره نفشاند گهر به مفت
این اختراع دیدهٔ دریا دل من است
آن قطره خون سوخته کز کبریای عشق
قلزم خروش آمده جویا، دل من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خون چو داغ لاله حصار دل من است
هر جا که بوی خون شنوی منزل من است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.