غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس
چند پرسی ز شب هجر، مپرس آه مپرس!
همچو شمعم دم تقریر زبان درگیرد
جان من! آه، از این آتش جانکاه مپرس
در ره عشق تو کردم قدم از سر چو شرار
اولین گام ز خود رفتنم از راه مپرس
این یکی جان گل آن شعلهٔ افلاک گداز
از نسیم سحر و آه سحرگاه مپرس
چند پرسی که چه حال است ترا ای جویا
مستم و نیستم از حال خود آگاه مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی میپردازد. شاعر از معشوق خود میخواهد که درباره زمانهای خوب وصال پرسش نکند و همچنین از شبهای جدایی و غم و اندوه آن نپرسد. او خود را همچون شمعی معرفی میکند که در آتش عشق میسوزد و از آتش فراموشیاش مینالد. شاعر بیان میکند که در مسیر عشق، تمام گامها را برداشته است و حالش را نمیتواند توضیح دهد، زیرا در حال مستی است و از حال خود بیخبر. به طور کلی، شعر حاکی از درد و شوق عمیق ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: در غیر از زمانهایی که معشوق در کنارم است، دیگر چیزی نپرس. از شبهای دوری و جدایی، دیگر سوالی نکن و آهی مزن.
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که با سخن گفتن میسوزد و جانم در آتش این احساسات در میگیرد! آه، از این آتش سوزان جانکاه نپرس.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، قدمهایی برداشتم که مانند شعلهای سوزان بود. در اولین گام، خودم را از دست دادم، پس از من نپرس که چرا از راه منحرف شدم.
هوش مصنوعی: این گل جان و روحی دارد که با شعلههای آسمان در ارتباط است. از نسیم صبحگاهی و آه و نالههای صبحگاهی، چیزی نپرس.
هوش مصنوعی: چند بار میپرسی حال من چطور است؟ من مست و شادابم و خودم هم از حال خودم خبر ندارم؛ پس بهتر است نپرسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.