آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کند
نامسلمانم اگر کافر به کافر می کند
با هوای نفس کی آرام دل حاصل شود
اضطراب بحر را صرصر فزونتر می کند
گشته ام هم بزم بی باکی که از شوخی مدام
عاشقان را خون به دل چون می بساغر می کند
در کمین صید مطلب تا به کی خواهد نشست
دام ازین راه است دایم خاک بر سر می کند
این جواب آن غزل جویا که بینش گفته است
نامه ام را پاره چون بال کبوتر می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری درباره عشق و دردهای آن است. شاعر به چالشهای عاشقانه، ناامیدی و غم ناشی از عشق اشاره میکند. او از تاثیرات منفی هوای نفس و اضطراب در زندگی میگوید و بیان میکند که به دنبال دلخوشی است، اما این تلاشها باعث افزایش تشویش او میشود. همچنین، شاعر به عواقب عشق و تنهایی در بزم بیباکی و وضعیت دل عاشقان اشاره کرده و از کمین و انتظار برای رسیدن به عشق سخن میگوید. در پایان، او از پاره شدن نامهای به مانند بال کبوتر یاد میکند که نمادی از ناامیدی و پایان یک ارتباط عاشقانه است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که دل من میبیند و از آن ترک ستمگر میکاهد، اگر اینطور باشد که با کافر رفتار کنم، من خود را بیدین میدانم.
هوش مصنوعی: با خواستههای نفس، آرامش قلب به دست نمیآید. طوفان دریا را شدیدتر میکند.
هوش مصنوعی: در محفل عاشقان بی پروا شدهام و میبینم که شوخیهای پی در پی آنها، دلشان را به درد میآورد و همچون شراب، غم و اندوه را در وجودشان جاری میسازد.
هوش مصنوعی: به دنبال موضوع مورد نظر خود نشسته و در انتظار فرصتی برای به دست آوردن آن است. اما این روند دائمی و بیپایان است و همچنان ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: این متن به بیان احساسات و اندیشههای گوینده در مورد نامهای میپردازد که به نوعی ناامید است. او تشبیه میکند که نامهاش مانند بال یک کبوتر پاره شده و این امر نماد بیاهمیتی یا ناتوانی احساسات او در ارتباط با دیگران است. به عبارت دیگر، این احساس تسلیمشدگی و از هم پاشیدگی را به تصویر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر بناگوشت بلای خط که سر بر میکند
جزو جزو عاشق بیچاره ابتر میکند
سرو کز بالای خود در سر کند باد، آن مبین
آن نگر کِش باد پیشت خاک بر سر میکند
چند گویی پیشت آیم، وه که چون تو یوسفی
[...]
آنک از کان هر زرو گوهر که سر بر می کند
پیش دست کان یسارش خاک بر سر می کند
جود اوکی بحر اخضر را نپوشد هر نفس
جامه ی سیمابی موجش که در بر می کند
چون صبا از محمر اخلاق او دم می زند
[...]
هر زمان عشقش سر از جایی دگر بر میکند
سوزش اندر هر سری سودای دیگر میکند
با کمال خویشتن بینی، نمیدانم چرا؟
هر زمان آیینه را با خود برابر میکند
صورت ماهیت رویش نمیبیند کسی
[...]
باد عُنفت چشمه خور را مکدّر می کند
خاک پایت توتیا در چشم اختر می کند
ابر دست گوهرافشان تو در روز عطا
آستین آرزو پر درّ و گوهر می کند
قدّ تو بر هفت مسند چار بالش می زند
[...]
سبزه از خط غبارت خاک بر سر میکند
غنچه از لعلت قبا را چاک در بر میکند
میزند سرو روان را پنچهها بر سر چنار
تا چرا با قد تو خود را برابر میکند
میروی در باغ و هر جانب برای دیدنت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.