گنجور

 
جویای تبریزی

خوش است بوسه بر آن لعل خط دمیده خوش است

بلی حلاوت شفتالوی رسیده خوش است

پیام لاله پی منع گریه ام این بود

که اشک سوخته بر خون دل چکیده خوش است

عجب که دل پی آرام مضطرب باشد

در اضطراب چو سیماب آرمیده خوش است

منال از غم پیری که چون کمان جویا

به برکشیدن او با قد خمیده خوش است