گنجور

 
جویای تبریزی

رفتن زخود به دشت جنون هادی من است

طومار آه محضر آزادی من است

از جوش درد منبع غم های عالمم

هر دل که در فغان شده فریادی من است

طرح مرا زمانه ز رنگ پریده ریخت

عنقا خراب رشک ز آبادی من است

صد کوه قاف را کند از جا چو پرکاه

آنجا که زور بازوی فرهادی من است

جویا محیط عالم امکان بود دلم

در رقص خوشدلی فلک از شادی من است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode